شماره سوره

نام سوره

الفاتحة
البقرة
آل‏عمران
النساء
المائدة
الانعام
الاعراف
الانفال
التوبة
يونس
هود
يوسف
الرعد
ابراهيم
الحجر
النحل
الاسراء
الكهف
مريم
طه
الانبياء
الحج
المؤمنون
النور
الفرقان
الشعراء
النمل
القصص
العنكبوت
الروم
لقمان
السجده
الاحزاب
سبا
فاطر
يس
الصافات
ص
الزمر
غافر
فصلت
الشورى
الزخرف
الدخان
الجاثية
الاحقاف
محمد
الفتح
الحجرات
ق
الذاريات
الطور
النجم
القمر
الرحمن
الواقعة
الحديد
المجادلة
الحشر
الممتحنة
الصف
الجمعة
المنافقون
التغابن
الطلاق
التحريم
الملك
القلم
الحاقة
المعارج
نوح
الجن
المزمل
المدثر
القيامة
الانسان
المرسلات
النبا
النازعات
عبس
التكوير
الانفطار
المطففين
الانشقاق
البروج
الطارق
الاعلى
الغاشية
الفجر
البلد
الشمس
الليل
الضحى
الشرح
التين
العلق
القدر
البينة
الزلزلة
العاديات
القارعة
التكاثر
العصر
الهمزة
الفيل
قريش
الماعون
الكوثر
الكافرون
النصر
المسد
الاخلاص
الفلق
الناس

سوره مباركه ص سوره شماره 38

بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

ص و القرآن ذي الذكر (1)
ص، سوگند به قرآنى كه داراى ذكر است (كه اين كتاب، معجزه الهى است). (1)

بل الذين كفروا في عزة و شقاق (2)
ولى كافران گرفتار غرور اختلافند! (2)

كم اهلكنا من قبلهم من قرن فنادوا و لات حين مناص (3)
چه بسيار اقوامى را كه پيش از آنها هلاك كرديم; و به هنگام نزول عذاب فرياد مى‏زدند (و كمك مى‏خواستند) ولى وقت نجات گذشته بود! (3)

و عجبوا ان جاءهم منذر منهم و قال الكافرون هذا ساحر كذاب (4)
آنها تعجب كردند كه پيامبر بيم‏دهنده‏اى از ميان آنان به سويشان آمده; و كافران گفتند: اين ساحر بسيار دروغگويى است! (4)

ا جعل الآلهة الها واحدا ان هذا لشي‏ء عجاب (5)
آيا او بجاى اينهمه خدايان، خداى واحدى قرار داده؟! اين براستى چيز عجيبى است!» (5)

و انطلق الملا منهم ان امشوا و اصبروا على آلهتكم ان هذا لشي‏ء يراد (6)
سركردگان آنها بيرون آمدند و گفتند: «برويد و خدايانتان را محكم بچسبيد، اين چيزى است كه خواسته‏اند (شما را گمراه كنند)! (6)

ما سمعنا بهذا في الملة الآخرة ان هذا الا اختلاق (7)
ما هرگز چنين چيزى در آيين ديگرى نشنيده‏ايم; اين تنها يك آئين ساختگى است! (7)

ا انزل عليه الذكر من بيننا بل هم في شك من ذكري بل لما يذوقوا عذاب (8)
آيا از ميان همه ما، قرآن تنها بر او ( محمد) نازل شده؟!» آنها در حقيقت در اصل وحى من ترديد دارند، بلكه آنان هنوز عذاب الهى را نچشيده‏اند (كه اين چنين گستاخانه سخن مى‏گويند)! (8)

ام عندهم خزائن رحمة ربك العزيز الوهاب (9)
مگر خزاين رحمت پروردگار توانا و بخشنده‏ات نزد آنهاست (تا به هر كس ميل دارند بدهند)؟! (9)

ام لهم ملك السماوات و الارض و ما بينهما فليرتقوا في الاسباب (10)
يا اينكه مالكيت و حاكميت آسمانها و زمين و آنچه ميان اين دو است از آن آنهاست؟! (اگر چنين است) با هر وسيله ممكن به آسمانها بروند (و جلو نزول وحى را بر قلب پاك محمد بگيرند)! (10)

جند ما هنالك مهزوم من الاحزاب (11)
(آرى) اينها لشكر كوچك شكست‏خورده‏اى از احزابند! (11)

كذبت قبلهم قوم نوح و عاد و فرعون ذو الاوتاد (12)
پيش از آنان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب قدرت (پيامبران ما را) تكذيب كردند! (12)

و ثمود و قوم لوط و اصحاب الايكة اولئك الاحزاب (13)
و (نيز) قوم ثمود و لوط و اصحاب الايكه ( قوم شعيب)، اينها احزابى بودند (كه به تكذيب پيامبران برخاستند)! (13)

ان كل الا كذب الرسل فحق عقاب (14)
هر يك (از اين گروه‏ها) رسولان را تكذيب كردند، و عذاب الهى درباره آنان تحقق يافت! (14)

و ما ينظر هؤلاء الا صيحة واحدة ما لها من فواق (15)
اينها (با اين اعمالشان) جز يك صيحه آسمانى را انتظار نمى‏كشند كه هيچ مهلت و بازگشتى براى آن وجود ندارد (و همگى را نابود مى‏سازد)! (15)

و قالوا ربنا عجل لنا قطنا قبل يوم الحساب (16)
آنها (از روى خيره‏سرى) گفتند: «پروردگارا! بهره ما را از عذاب هر چه زودتر قبل از روز حساب به ما ده!» (16)

اصبر على ما يقولون و اذكر عبدنا داوود ذا الايد انه اواب (17)
در برابر آنچه مى‏گويند شكيبا باش، و به خاطر بياور بنده ما داوود صاحب قدرت را، كه او بسيار توبه‏كننده بود! (17)

انا سخرنا الجبال معه يسبحن بالعشي و الاشراق (18)
ما كوه‏ها را مسخر او ساختيم كه هر شامگاه و صبحگاه با او تسبيح مى‏گفتند! (18)

و الطير محشورة كل له اواب (19)
پرندگان را نيز دسته جمعى مسخر او كرديم (تا همراه او تسبيح خدا گويند);و همه اينها بازگشت‏كننده به سوى او بودند! (19)

و شددنا ملكه و آتيناه الحكمة و فصل الخطاب (20)
و حكومت او را استحكام بخشيديم، (هم) دانش به او داديم و (هم) داورى عادلانه! (20)

و هل اتاك نبا الخصم اذ تسوروا المحراب (21)
آيا داستان شاكيان هنگامى كه از محراب (داوود) بالا رفتند به تو رسيده است؟! (21)

اذ دخلوا على داوود ففزع منهم قالوا لا تخف خصمان بغى بعضنا على بعض فاحكم بيننا بالحق و لا تشطط و اهدنا الى سواء الصراط (22)
در آن هنگام كه (بى‏مقدمه) بر او وارد شدند و او از ديدن آنها وحشت كرد; گفتند: «نترس، دو نفر شاكى هستيم كه يكى از ما بر ديگرى ستم كرده; اكنون در ميان ما بحق داورى كن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدايت كن! (22)

ان هذا اخي له تسع و تسعون نعجة و لي نعجة واحدة فقال اكفلنيها و عزني في الخطاب (23)
اين برادر من است; و او نود و نه ميش دارد و من يكى بيش ندارم اما او اصرار مى‏كند كه: اين يكى را هم به من واگذار; و در سخن بر من غلبه كرده است!» (23)

قال لقد ظلمك بسؤال نعجتك الى نعاجه و ان كثيرا من الخلطاء ليبغي بعضهم على بعض الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و قليل ما هم و ظن داوود انما فتناه فاستغفر ربه و خر راكعا و اناب (24)
(داوود) گفت: «مسلما او با درخواست يك ميش تو براى افزودن آن به ميشهايش، بر تو ستم نموده; و بسيارى از شريكان (و دوستان) به يكديگر ستم مى‏كنند، مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند; اما عده آنان كم است!» داوود دانست كه ما او را (با اين ماجرا) آزموده‏ايم، از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه كرد. (24)

فغفرنا له ذلك و ان له عندنا لزلفى و حسن مآب (25)
ما اين عمل را بر او بخشيديم; و او نزد ما داراى مقامى والا و سرانجامى نيكوست! (25)

يا داوود انا جعلناك خليفة في الارض فاحكم بين الناس بالحق و لا تتبع الهوى فيضلك عن سبيل الله ان الذين يضلون عن سبيل الله لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب (26)
اى داوود! ما تو را خليفه و (نماينده خود) در زمين قرار داديم; پس در ميان مردم بحق داورى كن، و از هواى نفس پيروى مكن كه تو را از راه خدا منحرف سازد; كسانى كه از راه خدا گمراه شوند، عذاب شديدى بخاطر فراموش كردن روز حساب دارند! (26)

و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا ذلك ظن الذين كفروا فويل للذين كفروا من النار (27)
ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آنهاست بيهوده نيافريديم; اين گمان كافران است; واى بر كافران از آتش (دوزخ)! (27)

ام نجعل الذين آمنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين في الارض ام نجعل المتقين كالفجار (28)
آيا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند همچون مفسدان در زمين قرار مى‏دهيم، يا پرهيزگاران را همچون فاجران؟! (28)

كتاب انزلناه اليك مبارك ليدبروا آياته و ليتذكر اولوا الالباب (29)
اين كتابى است پربركت كه بر تو نازل كرده‏ايم تا در آيات آن تدبر كنند و خردمندان متذكر شوند! (29)

و وهبنا لداوود سليمان نعم العبد انه اواب (30)
ما سليمان را به داوود بخشيديم; چه بنده خوبى! زيرا همواره به سوى خدا بازگشت مى‏كرد (و به ياد او بود)! (30)

اذ عرض عليه بالعشي الصافنات الجياد (31)
به خاطر بياور هنگامى را كه عصرگاهان اسبان چابك تندرو را بر او عرضه داشتند، (31)

فقال اني احببت حب الخير عن ذكر ربي حتى توارت بالحجاب (32)
گفت: «من اين اسبان را بخاطر پروردگارم دوست دارم (و مى‏خواهم از آنها در جهاد استفاده كنم‏»، او همچنان به آنها نگاه مى‏كرد) تا از ديدگانش پنهان شدند. (32)

ردوها علي فطفق مسحا بالسوق و الاعناق (33)
(آنها به قدرى جالب بودند كه گفت:) بار ديگر آنها را نزد من بازگردانيد! و دست به ساقها و گردنهاى آنها كشيد (و آنها را نوازش داد). (33)

و لقد فتنا سليمان و القينا على كرسيه جسدا ثم اناب (34)
ما سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى افكنديم; سپس او به درگاه خداوند توبه كرد. (34)

قال رب اغفر لي و هب لي ملكا لا ينبغي لاحد من بعدي انك انت الوهاب (35)
گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حكومتى به من عطا كن كه بعد از من سزاوار هيچ كس نباشد، كه تو بسيار بخشنده‏اى! (35)

فسخرنا له الريح تجري بامره رخاء حيث اصاب (36)
پس ما باد را مسخر او ساختيم تا به فرمانش بنرمى حركت كند و به هر جا او مى‏خواهد برود! (36)

و الشياطين كل بناء و غواص (37)
و شياطين را مسخر او كرديم، هر بنا و غواصى از آنها را! (37)

و آخرين مقرنين في الاصفاد (38)
و گروه ديگرى (از شياطين) را در غل و زنجير (تحت سلطه او) قرار داديم، (38)

هذا عطاؤنا فامنن او امسك بغير حساب (39)
(و به او گفتيم:) اين عطاى ما است، به هر كس مى‏خواهى (و صلاح مى‏بينى) ببخش، و از هر كس مى‏خواهى امساك كن، و حسابى بر تو نيست (تو امين هستى)! (39)

و ان له عندنا لزلفى و حسن مآب (40)
و براى او ( سليمان) نزد ما مقامى ارجمند و سرانجامى نيكوست! (40)

و اذكر عبدنا ايوب اذ نادى ربه اني مسني الشيطان بنصب و عذاب (41)
و به خاطر بياور بنده ما ايوب را، هنگامى كه پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شيطان مرا به رنج و عذاب افكنده است. (41)

اركض برجلك هذا مغتسل بارد و شراب (42)
(به او گفتيم:) پاى خود را بر زمين بكوب! اين چشمه آبى خنك براى شستشو و نوشيدن است! (42)

و وهبنا له اهله و مثلهم معهم رحمة منا و ذكرى لاولي الالباب (43)
و خانواده‏اش را به او بخشيديم، و همانند آنها را بر آنان افزوديم، تا رحمتى از سوى ما باشد و تذكرى براى انديشمندان. (43)

و خذ بيدك ضغثا فاضرب به و لا تحنث انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اواب (44)
(و به او گفتيم:) بسته‏اى از ساقه‏هاى گندم (يا مانند آن) را برگير و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشكن! ما او را شكيبا يافتيم; چه بنده خوبى كه بسيار بازگشت‏كننده (به سوى خدا) بود! (44)

و اذكر عبادنا ابراهيم و اسحاق و يعقوب اولي الايدي و الابصار (45)
و به خاطر بياور بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را، صاحبان دستها(ى نيرومند) و چشمها(ى بينا)! (45)

انا اخلصناهم بخالصة ذكرى الدار (46)
ما آنها را با خلوص ويژه‏اى خالص كرديم، و آن يادآورى سراى آخرت بود! (46)

و انهم عندنا لمن المصطفين الاخيار (47)
و آنها نزد ما از برگزيدگان و نيكانند! (47)

و اذكر اسماعيل و اليسع و ذا الكفل و كل من الاخيار (48)
و به خاطر بياور «اسماعيل‏» و «اليسع‏» و «ذا الكفل‏» را كه همه از نيكان بودند! (48)

هذا ذكر و ان للمتقين لحسن مآب (49)
اين يك يادآورى است، و براى پرهيزكاران فرجام نيكويى است: (49)

جنات عدن مفتحة لهم الابواب (50)
باغهاى جاويدان بهشتى كه درهايش به روى آنان گشوده است، (50)

متكئين فيها يدعون فيها بفاكهة كثيرة و شراب (51)
در حالى كه در آن بر تختها تكيه كرده‏اند و ميوه‏هاى بسيار و نوشيدنيها در اختيار آنان است! (51)

و عندهم قاصرات الطرف اتراب (52)
و نزد آنان همسرانى است كه تنها چشم به شوهرانشان دوخته‏اند، و همسن و سالند! (52)

هذا ما توعدون ليوم الحساب (53)
اين همان است كه براى روز حساب به شما وعده داده مى‏شود (وعده‏اى تخلف ناپذير)! (53)

ان هذا لرزقنا ما له من نفاد (54)
اين روزى ما است كه هرگز آن را پايانى نيست! (54)

هذا و ان للطاغين لشر مآب (55)
اين (پاداش پرهيزگاران است)، و براى طغيانگران بدترين محل بازگشت است: (55)

جهنم يصلونها فبئس المهاد (56)
دوزخ، كه در آن وارد مى‏شوند; و چه بستر بدى است! (56)

هذا فليذوقوه حميم و غساق (57)
اين نوشابه «حميم‏» و «غساق‏» است ( دو مايع سوزان و تيره رنگ) كه بايد از آن بچشند! (57)

و آخر من شكله ازواج (58)
و جز اينها كيفرهاى ديگرى همانند آن دارند! (58)

هذا فوج مقتحم معكم لا مرحبا بهم انهم صالوا النار (59)
(به آنان گفته مى‏شود:) اين گروهى است كه همراه شما وارد دوزخ مى‏شوند (اينها همان سران گمراهيند); خوشامد بر آنها مباد، همگى در آتش خواهند سوخت! (59)

قالوا بل انتم لا مرحبا بكم انتم قدمتموه لنا فبئس القرار (60)
آنها (به رؤساى خود) مى‏گويند: «بلكه خوشامد بر شما مباد كه اين عذاب را شما براى ما فراهم ساختيد! چه بد قرارگاهى است اينجا!» (60)

قالوا ربنا من قدم لنا هذا فزده عذابا ضعفا في النار (61)
(سپس) مى‏گويند: «پروردگارا! هر كس اين عذاب را براى ما فراهم ساخته، عذابى مضاعف در آتش بر او بيفزا!» (61)

و قالوا ما لنا لا نرى رجالا كنا نعدهم من الاشرار (62)
آنها مى‏گويند: «چرا مردانى را كه ما از اشرار مى‏شمرديم (در اينجا، در آتش دوزخ) نمى‏بينيم؟! (62)

اتخذناهم سخريا ام زاغت عنهم الابصار (63)
آيا ما آنان را به مسخره گرفتيم يا (به اندازه‏اى حقيرند كه) چشمها آنها را نمى‏بيند؟! (63)

ان ذلك لحق تخاصم اهل النار (64)
اين يك واقعيت است گفتگوهاى خصمانه دوزخيان! (64)

قل انما انا منذر و ما من اله الا الله الواحد القهار (65)
بگو: «من تنها يك بيم‏دهنده‏ام; و هيچ معبودى جز خداوند يگانه قهار نيست! (65)

رب السماوات و الارض و ما بينهما العزيز الغفار (66)
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، پروردگار عزيز و غفار!» (66)

« قل هو نبا عظيم (67)
بگو: «اين خبرى بزرگ است، (67)

انتم عنه معرضون (68)
كه شما از آن روى‏گردانيد! (68)

ما كان لي من علم بالملا الاعلى اذ يختصمون (69)
من از ملا اعلى (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامى كه (درباره آفرينش آدم) مخاصمه مى‏كردند خبر ندارم! (69)

ان يوحى الي الا انما انا نذير مبين (70)
تنها چيزى كه به من وحى مى‏شود اين است كه من انذاركننده آشكارى هستم!» (70)

اذ قال ربك للملائكة اني خالق بشرا من طين (71)
و به خاطر بياور هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گل مى‏آفرينم! (71)

فاذا سويته و نفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين (72)
هنگامى كه آن را نظام بخشيدم و از روح خود در آن دميدم، براى او به سجده افتيد!» (72)

فسجد الملائكة كلهم اجمعون (73)
در آن هنگام همه فرشتگان سجده كردند، (73)

الا ابليس استكبر و كان من الكافرين (74)
جز ابليس كه تكبر ورزيد و از كافران بود! (74)

قال يا ابليس ما منعك ان تسجد لما خلقت بيدي استكبرت ام كنت من العالين (75)
گفت: «اى ابليس! چه چيز مانع تو شد كه بر مخلوقى كه با قدرت خود او را آفريدم سجده كنى؟ ! آيا تكبر كردى يا از برترينها بودى؟! (برتر از اينكه فرمان سجود به تو داده شود!)» (75)

قال انا خير منه خلقتني من نار و خلقته من طين (76)
گفت: «من از او بهترم; مرا از آتش آفريده‏اى و او را از گل!» (76)

قال فاخرج منها فانك رجيم (77)
فرمود: «از آسمانها (و صفوف ملائكه) خارج شو، كه تو رانده درگاه منى! (77)

و ان عليك لعنتي الى يوم الدين (78)
و مسلما لعنت من بر تو تا روز قيامت خواهد بود! (78)

قال رب فانظرني الى يوم يبعثون (79)
گفت: «پروردگارا! مرا تا روزى كه انسانها برانگيخته مى‏شوند مهلت ده!» (79)

قال فانك من المنظرين (80)
فرمود: «تو از مهلت داده‏شدگانى، (80)

الى يوم الوقت المعلوم (81)
ولى تا روز و زمان معين!» (81)

قال فبعزتك لاغوينهم اجمعين (82)
گفت: «به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم كرد، (82)

الا عبادك منهم المخلصين (83)
مگر بندگان خالص تو، از ميان آنها!» (83)

قال فالحق و الحق اقول (84)
فرمود: «به حق سوگند، و حق مى‏گويم، (84)

لاملان جهنم منك و ممن تبعك منهم اجمعين (85)
كه جهنم را از تو و هر كدام از آنان كه از تو پيروى كند، پر خواهم كرد!» (85)

قل ما اسئلكم عليه من اجر و ما انا من المتكلفين (86)
(اى پيامبر!) بگو: «من براى دعوت نبوت هيچ پاداشى از شما نمى‏طلبم، و من از متكلفين نيستم! (سخنانم روشن و همراه با دليل است!)» (86)

ان هو الا ذكر للعالمين (87)
اين (قرآن) تذكرى براى همه جهانيان است; (87)

و لتعلمن نباه بعد حين (88)
و خبر آن را بعد از مدتى مى‏شنويد! (88)