شماره سوره

نام سوره

الفاتحة
البقرة
آل‏عمران
النساء
المائدة
الانعام
الاعراف
الانفال
التوبة
يونس
هود
يوسف
الرعد
ابراهيم
الحجر
النحل
الاسراء
الكهف
مريم
طه
الانبياء
الحج
المؤمنون
النور
الفرقان
الشعراء
النمل
القصص
العنكبوت
الروم
لقمان
السجده
الاحزاب
سبا
فاطر
يس
الصافات
ص
الزمر
غافر
فصلت
الشورى
الزخرف
الدخان
الجاثية
الاحقاف
محمد
الفتح
الحجرات
ق
الذاريات
الطور
النجم
القمر
الرحمن
الواقعة
الحديد
المجادلة
الحشر
الممتحنة
الصف
الجمعة
المنافقون
التغابن
الطلاق
التحريم
الملك
القلم
الحاقة
المعارج
نوح
الجن
المزمل
المدثر
القيامة
الانسان
المرسلات
النبا
النازعات
عبس
التكوير
الانفطار
المطففين
الانشقاق
البروج
الطارق
الاعلى
الغاشية
الفجر
البلد
الشمس
الليل
الضحى
الشرح
التين
العلق
القدر
البينة
الزلزلة
العاديات
القارعة
التكاثر
العصر
الهمزة
الفيل
قريش
الماعون
الكوثر
الكافرون
النصر
المسد
الاخلاص
الفلق
الناس

سوره مباركه المؤمنون سوره شماره 23

بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

قد افلح المؤمنون (1)
مؤمنان رستگار شدند; (1)

الذين هم في صلاتهم خاشعون (2)
آنها كه در نمازشان خشوع دارند; (2)

و الذين هم عن اللغو معرضون (3)
و آنها كه از لغو و بيهودگى روى‏گردانند; (3)

و الذين هم للزكاة فاعلون (4)
و آنها كه زكات را انجام مى‏دهند; (4)

و الذين هم لفروجهم حافظون (5)
و آنها كه دامان خود را (از آلوده‏شدن به بى‏عفتى) حفظ مى‏كنند; (5)

الا على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين (6)
تنها آميزش جنسى با همسران و كنيزانشان دارند، كه در بهره‏گيرى از آنان ملامت نمى‏شوند; (6)

فمن ابتغى وراء ذلك فاولئك هم العادون (7)
و كسانى كه غير از اين طريق را طلب كنند، تجاوزگرند! (7)

و الذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون (8)
و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مى‏كنند; (8)

و الذين هم على صلواتهم يحافظون (9)
و آنها كه بر نمازهايشان مواظبت مى‏نمايند; (9)

اولئك هم الوارثون (10)
(آرى،) آنها وارثانند! (10)

الذين يرثون الفردوس هم فيها خالدون (11)
(وارثانى) كه بهشت برين را ارث مى‏برند، و جاودانه در آن خواهند ماند! (11)

و لقد خلقنا الانسان من سلالة من طين (12)
و ما انسان را از عصاره‏اى از گل آفريديم; (12)

ثم جعلناه نطفة في قرار مكين (13)
سپس او را نطفه‏اى در قرارگاه مطمئن ( رحم) قرار داديم; (13)

ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فكسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقا آخر فتبارك الله احسن الخالقين (14)
سپس نطفه را بصورت علقه ( خون بسته)، و علقه را بصورت مضغه ( چيزى شبيه گوشت جويده شده)، و مضغه را بصورت استخوانهايى درآورديم; و بر استخوانها گوشت پوشانديم; سپس آن را آفرينش تازه‏اى داديم; پس بزرگ است خدايى كه بهترين آفرينندگان است! (14)

ثم انكم بعد ذلك لميتون (15)
سپس شما بعد از آن مى‏ميريد; (15)

ثم انكم يوم القيامة تبعثون (16)
سپس در روز قيامت برانگيخته مى‏شويد! (16)

و لقد خلقنا فوقكم سبع طرائق و ما كنا عن الخلق غافلين (17)
ما بر بالاى سر شما هفت راه ( طبقات هفتگانه آسمان) قرار داديم; و ما (هرگز) از خلق (خود) غافل نبوده‏ايم! (17)

و انزلنا من السماء ماء بقدر فاسكناه في الارض و انا على ذهاب به لقادرون (18)
و از آسمان، آبى به اندازه معين نازل كرديم; و آن را در زمين (در جايگاه مخصوصى) ساكن نموديم; و ما بر از بين بردن آن كاملا قادريم! (18)

فانشانا لكم به جنات من نخيل و اعناب لكم فيها فواكه كثيرة و منها تاكلون (19)
سپس بوسيله آن باغهايى از درختان نخل و انگور براى شما ايجاد كرديم; باغهايى كه در آن ميوه‏هاى بسيار است; و از آن ميخوريد! (19)

و شجرة تخرج من طور سيناء تنبت بالدهن و صبغ للآكلين (20)
و (نيز) درختى را كه از طور سينا مى‏رويد ( درخت زيتون)، و از آن روغن و «نان خورش‏» براى خورندگان فراهم مى‏گردد (آفريديم)! (20)

و ان لكم في الانعام لعبرة نسقيكم مما في بطونها و لكم فيها منافع كثيرة و منها تاكلون (21)
و براى شما در چهارپايان عبرتى است; از آنچه در درون آنهاست ( از شير) شما را سيراب مى‏كنيم; و براى شما در آنها منافع بسيارى است; و از گوشت آنها مى‏خوريد; (21)

و عليها و على الفلك تحملون (22)
و بر آنها و بر كشتيها سوار مى‏شويد! (22)

و لقد ارسلنا نوحا الى قومه فقال يا قوم اعبدوا الله ما لكم من اله غيره ا فلا تتقون (23)
و ما نوح را بسوى قومش فرستاديم; او به آنها گفت: «اى قوم من! خداوند يكتا را بپرستيد، كه جز او معبودى براى شما نيست! آيا (از پرستش بتها) پرهيز نمى‏كنيد؟! (23)

فقال الملا الذين كفروا من قومه ما هذا الا بشر مثلكم يريد ان يتفضل عليكم و لو شاء الله لانزل ملائكة ما سمعنا بهذا في آبائنا الاولين (24)
جمعيت اشرافى (و مغرور) از قوم نوح كه كافر بودند گفتند: «اين مرد جز بشرى همچون شما نيست، كه مى‏خواهد بر شما برترى جويد! اگر خدا مى‏خواست (پيامبرى بفرستد) فرشتگانى نازل مى‏كرد; ما چنين چيزى را هرگز در نياكان خود نشنيده‏ايم! (24)

ان هو الا رجل به جنة فتربصوا به حتى حين (25)
او فقط مردى است كه به نوعى جنون مبتلاست! پس مدتى درباره او صبر كنيد (تا مرگش فرا رسد، يا از اين بيمارى رهايى يابد!)» (25)

قال رب انصرني بما كذبون (26)
(نوح) گفت: «پروردگارا! مرا در برابر تكذيبهاى آنان يارى كن!» (26)

فاوحينا اليه ان اصنع الفلك باعيننا و وحينا فاذا جاء امرنا و فار التنور فاسلك فيها من كل زوجين اثنين و اهلك الا من سبق عليه القول منهم و لا تخاطبني في الذين ظلموا انهم مغرقون (27)
ما به نوح وحى كرديم كه: «كشتى را در حضور ما، و مطابق وحى ما بساز. و هنگامى كه فرمان ما (براى غرق آنان) فرا رسد، و آب از تنور بجوشد (كه نشانه فرا رسيدن طوفان است)، از هر يك از انواع حيوانات يك جفت در كشتى سوار كن; و همچنين خانواده‏ات را، مگر آنانى كه قبلا وعده هلاكشان داده شده ( همسر و فرزند كافرت); و ديگر درباره ستمگران با من سخن مگو، كه آنان همگى هلاك خواهند شد. (27)

فاذا استويت انت و من معك على الفلك فقل الحمد لله الذي نجانا من القوم الظالمين (28)
و هنگامى كه تو و همه كسانى كه با تو هستند بر كشتى سوار شديد، بگو: «ستايش براى خدايى است كه ما را از قوم ستمگر نجات بخشيد!» (28)

و قل رب انزلني منزلا مباركا و انت خير المنزلين (29)
و بگو: «پروردگارا! ما را در منزلگاهى پربركت فرود آر، و تو بهترين فرودآورندگانى!» (29)

ان في ذلك لآيات و ان كنا لمبتلين (30)
(آرى،) در اين ماجرا (براى صاحبان عقل و انديشه) آيات و نشانه‏هايى است; و ما مسلما همگان را آزمايش مى‏كنيم! (30)

ثم انشانا من بعدهم قرنا آخرين (31)
سپس جمعيت ديگرى را بعد از آنها به وجود آورديم. (31)

فارسلنا فيهم رسولا منهم ان اعبدوا الله ما لكم من اله غيره ا فلا تتقون (32)
و در ميان آنان رسولى از خودشان فرستاديم كه: «خدا را بپرستيد; جز او معبودى براى شما نيست; آيا (با اين همه، از شرك و بت پرستى) پرهيز نمى‏كنيد؟!» (32)

و قال الملا من قومه الذين كفروا و كذبوا بلقاء الآخرة و اترفناهم في الحياة الدنيا ما هذا الا بشر مثلكم ياكل مما تاكلون منه و يشرب مما تشربون (33)
ولى اشرافيان (خودخواه) از قوم او كه كافر بودند، و ديدار آخرت را تكذيب مى‏كردند، و در زندگى دنيا به آنان ناز و نعمت داده بوديم، گفتند: «اين بشرى است مثل شما; از آنچه مى‏خوريد مى‏خورد; و از آنچه مى‏نوشيد مى‏نوشد! (پس چگونه مى‏تواند پيامبر باشد؟!) (33)

و لئن اطعتم بشرا مثلكم انكم اذا لخاسرون (34)
و اگر از بشرى همانند خودتان اطاعت كنيد، مسلما زيانكاريد. (34)

ا يعدكم انكم اذا متم و كنتم ترابا و عظاما انكم مخرجون (35)
آيا او به شما وعده مى‏دهد هنگامى كه مرديد و خاك و استخوانهايى (پوسيده) شديد، بار ديگر (از قبرها) بيرون آورده مى‏شويد؟! (35)

هيهات هيهات لما توعدون (36)
هيهات، هيهات از اين وعده‏هايى كه به شما داده مى‏شود! (36)

ان هي الا حياتنا الدنيا نموت و نحيا و ما نحن بمبعوثين (37)
مسلما غير از اين زندگى دنياى ما، چيزى در كار نيست; پيوسته گروهى از ما مى‏ميريم، و نسل ديگرى جاى ما را مى‏گيرد; و ما هرگز برانگيخته نخواهيم شد! (37)

ان هو الا رجل افترى على الله كذبا و ما نحن له بمؤمنين (38)
او فقط مردى دروغگوست كه بر خداافترا بسته; و ما هرگز به او ايمان نخواهيم آورد!» (38)

قال رب انصرني بما كذبون (39)
(پيامبرشان) گفت: «پروردگارا! مرا در برابر تكذيبهاى آنان يارى كن!» (39)

قال عما قليل ليصبحن نادمين (40)
خداوند) فرمود: «بزودى از كار خود پشيمان خواهند شد! (اما زمانى كه ديگر سودى به حالشان ندارد.)» (40)

فاخذتهم الصيحة بالحق فجعلناهم غثاء فبعدا للقوم الظالمين (41)
سرانجام صيحه آسمانى آنها را بحق فرو گرفت; و ما آنها را همچون خاشاكى بر سيلاب قرار داديم; دور باد قوم ستمگر (از رحمت خدا)! (41)

ثم انشانا من بعدهم قرونا آخرين (42)
سپس اقوام ديگرى را پس از آنها پديد آورديم. (42)

ما تسبق من امة اجلها و ما يستاخرون (43)
هيچ امتى بر اجل و سر رسيد حتمى خود پيشى نمى‏گيرد، و از آن تاخير نيز نمى‏كند. (43)

ثم ارسلنا رسلنا تترا كل ما جاء امة رسولها كذبوه فاتبعنا بعضهم بعضا و جعلناهم احاديث فبعدا لقوم لا يؤمنون (44)
سپس رسولان خود را يكى پس از ديگرى فرستاديم; هر زمان رسولى براى (هدايت) قومى مى‏آمد، او را تكذيب مى‏كردند; ولى ما اين امتهاى سركش را يكى پس از ديگرى هلاك نموديم، و آنها را احاديثى قرار داديم (چنان محو شدند كه تنها نام و گفتگويى از آنان باقى ماند.) دور باد (از رحمت خدا) قومى كه ايمان نمى‏آورند! (44)

ثم ارسلنا موسى و اخاه هارون بآياتنا و سلطان مبين (45)
سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و دليلى روشن فرستاديم... (45)

الى فرعون و ملائه فاستكبروا و كانوا قوما عالين (46)
بسوى فرعون و اطرافيان اشرافى او; اما آنها تكبر كردند، و آنها مردمى برترى‏جوى بودند. (46)

فقالوا ا نؤمن لبشرين مثلنا و قومهما لنا عابدون (47)
آنها گفتند: «آيا ما به دو انسان همانند خودمان ايمان بياوريم، در حالى كه قوم آنها بردگان ما هستند؟!» (47)

فكذبوهما فكانوا من المهلكين (48)
(آرى،) آنها اين دو را تكذيب كردند; و سرانجام همگى هلاك شدند. (48)

و لقد آتينا موسى الكتاب لعلهم يهتدون (49)
و ما به موسى كتاب (آسمانى) داديم; شايد آنان ( بنى اسرائيل) هدايت شوند. (49)

و جعلنا ابن مريم و امه آية و آويناهما الى ربوة ذات قرار و معين (50)
و ما فرزند مريم ( عيسى) و مادرش را آيت و نشانه‏اى قرار داديم; و آنها را در سرزمين مرتفعى كه داراى امنيت و آب جارى بود جاى داديم. (50)

يا ايها الرسل كلوا من الطيبات و اعملوا صالحا اني بما تعملون عليم (51)
اى پيامبران! از غذاهاى پاكيزه بخوريد، و عمل صالح انجام دهيد، كه من به آنچه انجام مى‏دهيد آگاهم. (51)

و ان هذه امتكم امة واحدة و انا ربكم فاتقون (52)
و اين امت شما امت واحدى است; و من پروردگار شما هستم; پس، از مخالفت فرمان من بپرهيزيد! (52)

فتقطعوا امرهم بينهم زبرا كل حزب بما لديهم فرحون (53)
اما آنها كارهاى خود را در ميان خويش به پراكندگى كشاندند، و هر گروهى به راهى رفتند; (و عجب اينكه) هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحالند! (53)

فذرهم في غمرتهم حتى حين (54)
آنها را در جهل و غفلتشان بگذار تا زمانى (كه مرگشان فرا رسد يا گرفتار عذاب الهى شوند). (54)

ا يحسبون انما نمدهم به من مال و بنين (55)
آنها گمان مى‏كنند اموال و فرزندانى كه بعنوان كمك به آنان مى‏دهيم... (55)

نسارع لهم في الخيرات بل لا يشعرون (56)
براى اين است كه درهاى خيرات را با شتاب به روى آنها بگشاييم!! (چنين نيست) بلكه آنها نمى‏فهمند (كه اين وسيله امتحانشان است). (56)

ان الذين هم من خشية ربهم مشفقون (57)
مسلما كسانى كه از خوف پروردگارشان بيمناكند، (57)

و الذين هم بآيات ربهم يؤمنون (58)
و آنان كه به آيات پروردگارشان ايمان مى‏آورند، (58)

و الذين هم بربهم لا يشركون (59)
و آنها كه به پروردگارشان شرك نمى‏ورزند، (59)

و الذين يؤتون ما آتوا و قلوبهم وجلة انهم الى ربهم راجعون (60)
و آنها كه نهايت كوشش را در انجام طاعات به خرج مى‏دهند و با اين حال، دلهايشان هراسناك است از اينكه سرانجام بسوى پروردگارشان بازمى‏گردند، (60)

اولئك يسارعون في الخيرات و هم لها سابقون (61)
(آرى) چنين كسانى در خيرات سرعت مى‏كنند و از ديگران پيشى مى‏گيرند (و مشمول عنايات ما هستند). (61)

و لا نكلف نفسا الا وسعها و لدينا كتاب ينطق بالحق و هم لا يظلمون (62)
و ما هيچ كس را جز به اندازه تواناييش تكليف نمى‏كنيم; و نزد ما كتابى است كه (تمام اعمال بندگان را ثبت كرده و) بحق سخن مى‏گويد; و به آنان هيچ ستمى نمى‏شود. (62)

بل قلوبهم في غمرة من هذا و لهم اعمال من دون ذلك هم لها عاملون (63)
ولى دلهاى آنها از اين نامه اعمال (و روز حساب و آيات قرآن) در بى‏خبرى فرورفته; و اعمال (زشت) ديگرى جز اين دارند كه پيوسته آن را انجام مى‏دهند... (63)

حتى اذا اخذنا مترفيهم بالعذاب اذا هم يجارون (64)
تا زمانى كه متنعمان مغرور آنها را در چنگال عذاب گرفتار سازيم; در اين هنگام، ناله‏هاى دردناك و استغاثه‏آميز سرمى‏دهند! (64)

لا تجاروا اليوم انكم منا لا تنصرون (65)
(اما به آنها گفته مى‏شود:) امروز فرياد نكنيد، زيرا از سوى ما يارى نخواهيد شد! (65)

قد كانت‏آياتي تتلى عليكم فكنتم على اعقابكم تنكصون (66)
(آيا فراموش كرده‏ايد كه) در گذشته آيات من پيوسته بر شما خوانده مى‏شد; اما شما اعراض كرده به عقب بازمى‏گشتيد؟! (66)

مستكبرين به سامرا تهجرون (67)
در حالى كه در برابر او (پيامبر) استكبار مى‏كرديد، و شبها در جلسات خود به بدگويى مى‏پرداختيد؟! (67)

ا فلم يدبروا القول ام جاءهم ما لم يات آباءهم الاولين (68)
آيا آنها در اين گفتار نينديشيدند، يا اينكه چيزى براى آنان آمده كه براى نياكانشان نيامده است؟! (68)

ام لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون (69)
يا اينكه پيامبرشان را نشناختند (و از سوابق او آگاه نيستند)، از اين رو او را انكار مى‏كنند؟! (69)

ام يقولون به جنة بل جاءهم بالحق و اكثرهم للحق كارهون (70)
يا مى‏گويند او ديوانه است؟! ولى او حق را براى آنان آورده; اما بيشترشان از حق كراهت دارند (و گريزانند). (70)

و لو اتبع الحق اهواءهم لفسدت السماوات و الارض و من فيهن بل اتيناهم بذكرهم فهم عن ذكرهم معرضون (71)
و اگر حق از هوسهاى آنها پيروى كند، آسمانها و زمين و همه كسانى كه در آنها هستند تباه مى‏شوند! ولى ما قرآنى به آنها داديم كه مايه يادآورى (و عزت و شرف) براى آنهاست، اما آنان از (آنچه مايه) يادآوريشان (است) رويگردانند! (71)

ام تسالهم خرجا فخراج ربك خير و هو خير الرازقين (72)
يا اينكه تو از آنها مزد و هزينه‏اى (در برابر دعوتت) مى‏خواهى؟ با اينكه مزد پروردگارت بهتر، و او بهترين روزى دهندگان است! (72)

و انك لتدعوهم الى صراط مستقيم (73)
بطور قطع و يقين، تو آنان را به راه راست دعوت مى‏كنى. (73)

و ان الذين لا يؤمنون بالآخرة عن الصراط لناكبون (74)
اما كسانى كه به آخرت ايمان ندارند از اين راه منحرفند! (74)

و لو رحمناهم و كشفنا ما بهم من ضر للجوا في طغيانهم يعمهون (75)
و اگر به آنان رحم كنيد و گرفتاريها و مشكلاتشان را برطرف سازيم، (نه تنها بيدار نمى‏شوند، بلكه) در طغيانشان لجاجت مى‏ورزند و (در اين وادى) سرگردان مى‏مانند! (75)

و لقد اخذناهم بالعذاب فما استكانوا لربهم و ما يتضرعون (76)
ما آنها را به عذاب و بلا گرفتار ساختيم (تا بيدار شوند)، اما آنان نه در برابر پروردگارشان تواضع كردند، و نه به درگاهش تضرع مى‏كنند! (76)

حتى اذا فتحنا عليهم بابا ذا عذاب شديد اذا هم فيه مبلسون (77)
(اين وضع همچنان ادامه مى‏يابد) تا زمانى كه درى از عذاب شديد به روى آنان بگشاييم، (و چنان گرفتار مى‏شوند كه) ناگهان بكلى مايوس گردند. (77)

و هو الذي انشا لكم السمع و الابصار و الافئدة قليلا ما تشكرون (78)
و او كسى است كه براى شما گوش و چشم و قلب (عقل) ايجاد كرد; اما كمتر شكر او را بجا مى‏آوريد. (78)

و هو الذي ذراكم في الارض و اليه تحشرون (79)
و او كسى است كه شما را در زمين آفريد; و به سوى او محشور مى‏شويد! (79)

و هو الذي يحيي و يميت و له اختلاف الليل و النهار ا فلا تعقلون (80)
و او كسى است كه زنده مى‏كند و مى‏ميراند; و رفت و آمد شب و روز از آن اوست; آيا انديشه نمى‏كنيد؟! (80)

بل قالوا مثل ما قال الاولون (81)
(نه،) بلكه آنان نيز مثل آنچه پيشينيان گفته بودند گفتند. (81)

قالوا ا اذا متنا و كنا تراباو عظاما ا انا لمبعوثون (82)
آنها گفتند: «آيا هنگامى كه مرديم و خاك و استخوانهايى (پوسيده) شديم، آيا بار ديگر برانگيخته خواهيم شد؟! (82)

لقد وعدنا نحن و آباؤنا هذا من قبل ان هذا الا اساطير الاولين (83)
اين وعده به ما و پدرانمان از قبل داده شده; اين فقط افسانه‏هاى پيشينيان است!» (83)

قل لمن الارض و من فيها ان كنتم تعلمون (84)
بگو: «زمين و كسانى كه در آن هستند از آن كيست، اگر شما مى‏دانيد؟!» (84)

سيقولون لله قل ا فلا تذكرون (85)
بزودى (در پاسخ تو) مى‏گويند: «همه از آن خداست!» بگو: «آيا متذكر نمى‏شويد؟!» (85)

قل من رب السماوات السبع و رب العرش العظيم (86)
بگو: «چه كسى پروردگار آسمانهاى هفتگانه، و پروردگار عرش عظيم است؟» (86)

سيقولون لله قل ا فلا تتقون (87)
بزودى خواهند گفت: «همه اينها از آن خداست!» بگو: «آيا تقوا پيشه نمى‏كنيد (و از خدا نمى‏ترسيد و دست از شرك برنمى‏داريد)؟!» (87)

قل من بيده ملكوت كل شي‏ء و هو يجير و لا يجار عليه ان كنتم تعلمون (88)
بگو: «اگر مى‏دانيد، چه كسى حكومت همه موجودات را در دست دارد، و به بى پناهان پناه مى‏دهد، و نياز به پناه‏دادن ندارد؟!» (88)

سيقولون لله قل فانى تسحرون (89)
خواهند گفت: «(همه اينها) از آن خداست‏» بگو: «با اين حال چگونه مى‏گوييد سحر شده‏ايد (و اين سخنان سحر و افسون است)؟!» (89)

بل اتيناهم بالحق و انهم لكاذبون (90)
نه، (واقع اين است كه) ما حق را براى آنها آورديم; و آنان دروغ مى‏گويند! (90)

ما اتخذ الله من ولد و ما كان معه من اله اذا لذهب كل اله بما خلق و لعلا بعضهم على بعض سبحان الله عما يصفون (91)
خدا هرگز فرزندى براى خود انتخاب نكرده; و معبود ديگرى با او نيست; كه اگر چنين مى‏شد، هر يك از خدايان مخلوقات خود را تدبير و اداره مى‏كردند و بعضى بر بعضى ديگر برترى مى‏جستند (و جهان هستى به تباهى كشيده مى‏شد); منزه است خدا از آنچه آنان توصيف مى‏كنند! (91)

عالم الغيب و الشهادة فتعالى عما يشركون (92)
او داناى نهان و آشكار است; پس برتر است از آنچه براى او همتا قرار مى‏دهند! (92)

قل رب اما تريني ما يوعدون (93)
بگو: «پروردگار من! اگر عذابهايى را كه به آنان وعده داده مى‏شود به من نشان دهى (و در زندگيم آن را ببينم)... (93)

رب فلا تجعلني في القوم الظالمين (94)
پروردگار من! مرا (در اين عذابها) با گروه ستمگران قرار مده!» (94)

و انا على ان نريك ما نعدهم لقادرون (95)
و ما تواناييم كه آنچه را به آنها وعده مى‏دهيم به تو نشان دهيم! (95)

ادفع بالتي هي احسن السيئة نحن اعلم بما يصفون (96)
بدى را به بهترين راه و روش دفع كن (و پاسخ بدى را به نيكى ده)! ما به آنچه توصيف مى‏كنند آگاهتريم! (96)

و قل رب اعوذ بك من همزات الشياطين (97)
و بگو: «پروردگارا! از وسوسه‏هاى شياطين به تو پناه مى‏برم! (97)

و اعوذ بك رب ان يحضرون (98)
و از اينكه آنان نزد من حاضر شوند (نيز) -اى پروردگار من- به تو پناه مى‏برم!» (98)

حتى اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون (99)
(آنها همچنان به راه غلط خود ادامه مى‏دهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرارسد، مى‏گويد: «پروردگار من! مرا بازگردانيد! (99)

لعلي اعمل صالحا فيما تركت كلا انها كلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون (100)
شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مى‏گويند:) چنين نيست! اين سخنى است كه او به زبان مى‏گويد (و اگر بازگردد، كارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند! (100)

فاذا نفخ في الصور فلا انساب بينهم يومئذ و لا يتساءلون (101)
هنگامى كه در «صور» دميده شود، هيچ يك از پيوندهاى خويشاوندى ميان آنها در آن روز نخواهد بود; و از يكديگر تقاضاى كمك نمى‏كنند (چون كارى از كسى ساخته نيست)! (101)

فمن ثقلت موازينه فاولئك هم المفلحون (102)
و كسانى كه وزنه اعمالشان سنگين است، همان رستگارانند! (102)

و من خفت موازينه فاولئك الذين خسروا انفسهم في جهنم خالدون (103)
و آنان كه وزنه اعمالشان سبك باشد، كسانى هستند كه سرمايه وجود خود را از دست داده، در جهنم جاودانه خواهند ماند! (103)

تلفح وجوههم النار و هم فيها كالحون (104)
شعله‏هاى سوزان آتش همچون شمشير به صورتهايشان نواخته مى‏شود; و در دوزخ چهره‏اى عبوس دارند. (104)

ا لم تكن آياتي تتلى عليكم فكنتم بها تكذبون (105)
(به آنها گفته مى‏شود:) آيا آيات من بر شما خوانده نمى‏شد، پس آن را تكذيب مى‏كرديد؟! (105)

قالوا ربنا غلبت علينا شقوتنا و كنا قوما ضالين (106)
مى‏گويند: «پروردگارا! بدبختى ما بر ما چيره شد، و ما قوم گمراهى بوديم! (106)

ربنا اخرجنا منها فان عدنا فانا ظالمون (107)
پروردگارا! ما را از اين (دوزخ) بيرون آر، اگر بار ديگر تكرار كرديم قطعا ستمگريم (و مستحق عذاب)!» (107)

قال اخسؤا فيها و لا تكلمون (108)
(خداوند) مى‏گويد: «دور شويد در دوزخ، و با من سخن مگوييد! (108)

انه كان فريق من عبادي يقولون ربنا آمنا فاغفر لنا و ارحمنا و انت خير الراحمين (109)
(فراموش كرده‏ايد) گروهى از بندگانم مى‏گفتند: پروردگارا! ما ايمان آورديم; ما را ببخش و بر ما رحم كن; و تو بهترين رحم كنندگانى! (109)

فاتخذتموهم سخريا حتى انسوكم ذكري و كنتم منهم تضحكون (110)
اما شما آنها را به باد مسخره گرفتيد تا شما را از ياد من غافل كردند; و شما به آنان مى‏خنديديد! (110)

اني جزيتهم اليوم بما صبروا انهم هم الفائزون (111)
ولى من امروز آنها را بخاطر صبر و استقامتشان پاداش دادم; آنها پيروز و رستگارند!» (111)

قال كم لبثتم في الارض عدد سنين (112)
(خداوند) مى‏گويد: «چند سال در روى زمين توقف كرديد؟» (112)

قالوا لبثنا يوما او بعض يوم فسئل العادين (113)
(در پاسخ) مى‏گويند: «تنها به اندازه يك روز، يا قسمتى از يك روز! از آنها كه مى‏توانند بشمارند بپرس!» (113)

قال ان لبثتم الا قليلا لو انكم كنتم تعلمون (114)
مى‏گويد: «(آرى،) شما مقدار كمى توقف نموديد اگر مى‏دانستيد!» (114)

ا فحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لا ترجعون (115)
آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريده‏ايم، و بسوى ما باز نمى‏گرديد؟ (115)

فتعالى الله الملك الحق لا اله الا هو رب العرش الكريم (116)
پس برتر است خداوندى كه فرمانرواى حق است (از اينكه شما را بى‏هدف آفريده باشد)! معبودى جز او نيست; و او پروردگار عرش كريم است! (116)

و من يدع مع الله الها آخر لا برهان له به فانما حسابه عند ربه انه لا يفلح الكافرون (117)
و هر كس معبود ديگرى را با خدا بخواند -و مسلما هيچ دليلى بر آن نخواهد داشت- حساب او نزد پروردگارش خواهد بود; يقينا كافران رستگار نخواهند شد! (117)

و قل رب اغفر و ارحم و انت خير الراحمين (118)
و بگو: «پروردگارا! مرا ببخش و رحمت كن; و تو بهترين رحم كنندگانى! (118)