شماره سوره

نام سوره

الفاتحة
البقرة
آل‏عمران
النساء
المائدة
الانعام
الاعراف
الانفال
التوبة
يونس
هود
يوسف
الرعد
ابراهيم
الحجر
النحل
الاسراء
الكهف
مريم
طه
الانبياء
الحج
المؤمنون
النور
الفرقان
الشعراء
النمل
القصص
العنكبوت
الروم
لقمان
السجده
الاحزاب
سبا
فاطر
يس
الصافات
ص
الزمر
غافر
فصلت
الشورى
الزخرف
الدخان
الجاثية
الاحقاف
محمد
الفتح
الحجرات
ق
الذاريات
الطور
النجم
القمر
الرحمن
الواقعة
الحديد
المجادلة
الحشر
الممتحنة
الصف
الجمعة
المنافقون
التغابن
الطلاق
التحريم
الملك
القلم
الحاقة
المعارج
نوح
الجن
المزمل
المدثر
القيامة
الانسان
المرسلات
النبا
النازعات
عبس
التكوير
الانفطار
المطففين
الانشقاق
البروج
الطارق
الاعلى
الغاشية
الفجر
البلد
الشمس
الليل
الضحى
الشرح
التين
العلق
القدر
البينة
الزلزلة
العاديات
القارعة
التكاثر
العصر
الهمزة
الفيل
قريش
الماعون
الكوثر
الكافرون
النصر
المسد
الاخلاص
الفلق
الناس

سوره مباركه يونس سوره شماره 10

بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

الر تلك آيات الكتاب الحكيم (1)
الر، اين آيات كتاب استوار و حكمت آميز است! (1)

ا كان للناس عجبا ان اوحينا الى رجل منهم ان انذر الناس و بشر الذين آمنوا ان لهم قدم صدق عند ربهم قال الكافرون ان هذا لساحر مبين (2)
آيا براى مردم، موجب شگفتى بود كه به مردى از آنها وحى فرستاديم كه مردم را (از عواقب كفر و گناه) بترسان، و به كسانى كه ايمان آورده‏اند بشارت ده كه براى آنها، سابقه نيك (و پاداشهاى مسلم) نزد پروردگارشان است؟! (اما) كافران گفتند: «اين مرد، ساحر آشكارى است!; (2)

ان ربكم الله الذي خلق السماوات و الارض في ستة ايام ثم استوى على العرش يدبر الامر ما من شفيع الا من بعد اذنه ذلكم الله ربكم فاعبدوه ا فلا تذكرون (3)
پروردگار شما، خداوندى است كه آسمانها و زمين را در شش روز ( شش دوران) آفريد; سپس بر تخت (قدرت) قرار گرفت، و به تدبير كار (جهان) پرداخت; هيچ شفاعت كننده‏اى، جز با اذن او نيست; اين است خداوند، پروردگار شما! پس او را پرستش كنيد! آيا متذكر نمى‏شويد؟! (3)

اليه مرجعكم جميعا وعد الله حقا انه يبدؤا الخلق ثم يعيده ليجزي الذين آمنوا و عملوا الصالحات بالقسط و الذين كفروا لهم شراب من حميم و عذاب اليم بما كانوا يكفرون (4)
بازگشت همه شما بسوى اوست! خداوند وعده حقى فرموده; او آفرينش را آغاز مى‏كند، سپس آن را بازمى‏گرداند، تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، بعدالت جزا دهد; و براى كسانى كه كافر شدند، نوشيدنى از مايع سوزان است; و عذابى دردناك، بخاطر آنكه كفر مى‏ورزيدند! (4)

هو الذي جعل الشمس ضياء و القمر نورا و قدره منازل لتعلموا عدد السنين و الحساب ما خلق الله ذلك الا بالحق يفصل الآيات لقوم يعلمون (5)
او كسى است كه خورشيد را روشنايى، و ماه را نور قرار داد; و براى آن منزلگاه‏هايى مقدر كرد، تا عدد سالها و حساب (كارها) را بدانيد; خداوند اين را جز بحق نيافريده; او آيات (خود را) براى گروهى كه اهل دانشند، شرح مى‏دهد! (5)

ان في اختلاف الليل و النهار و ما خلق الله في السماوات و الارض لآيات لقوم يتقون (6)
مسلما در آمد و شد شب و روز، و آنچه خداوند در آسمانها و زمين آفريده، آيات (و نشانه‏هايى) است براى گروهى كه پرهيزگارند (و حقايق را مى‏بينند). (6)

ان الذين لا يرجون لقاءنا و رضوا بالحياة الدنيا و اطمانوا بها و الذين هم عن آياتنا غافلون (7)
آنها كه ايمان به ملاقات ما (و روز رستاخيز) ندارند، و به زندگى دنيا خشنود شدند و بر آن تكيه كردند، و آنها كه از آيات ما غافلند، (7)

اولئك ماواهم النار بما كانوا يكسبون (8)
(همه) آنها جايگاهشان آتش است، بخاطر كارهايى كه انجام مى‏دادند! (8)

ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات يهديهم ربهم بايمانهم تجري من تحتهم الانهار في جنات النعيم (9)
(ولى) كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، پروردگارشان آنها را در پرتو ايمانشان هدايت مى‏كند; از زير (قصرهاى) آنها در باغهاى بهشت، نهرها جارى است. (9)

دعواهم فيها سبحانك اللهم و تحيتهم فيها سلام و آخر دعواهم ان الحمد لله رب العالمين (10)
گفتار (و دعاى) آنها در بهشت اين است كه: «خداوندا، منزهى تو!» و تحيت آنها در آنجا: سلام; و آخرين سخنشان اين است كه: «حمد، مخصوص پروردگار عالميان است!» (10)

و لو يعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخير لقضي اليهم اجلهم فنذر الذين لا يرجون لقاءنا في طغيانهم يعمهون (11)
اگر همان گونه كه مردم در به دست آوردن «خوبى‏»ها عجله دارند، خداوند در مجازاتشان شتاب مى‏كرد، (بزودى) عمرشان به پايان مى‏رسيد (و همگى نابود مى‏شدند); ولى كسانى را كه ايمان به لقاى ما ندارند، به حال خود رها مى‏كنيم تا در طغيانشان سرگردان شوند! (11)

و اذا مس الانسان الضر دعانا لجنبه او قاعدا او قائما فلما كشفنا عنه ضره مر كان لم يدعنا الى ضر مسه كذلك زين للمسرفين ما كانوا يعملون (12)
هنگامى كه به انسان زيان (و ناراحتى) رسد، ما را (در هر حال:) در حالى كه به پهلو خوابيده، يا نشسته، يا ايستاده است، مى‏خواند; اما هنگامى كه ناراحتى را از او برطرف ساختيم، چنان مى‏رود كه گويى هرگز ما را براى حل مشكلى كه به او رسيده بود، نخوانده است! اين گونه براى اسرافكاران، اعمالشان زينت داده شده است (كه زشتى اين عمل را درك نمى‏كنند)! (12)

و لقد اهلكنا القرون من قبلكم لما ظلموا و جاءتهم رسلهم بالبينات و ما كانوا ليؤمنوا كذلك نجزي القوم المجرمين (13)
ما امتهاى پيش از شما را، هنگامى كه ظلم كردند، هلاك نموديم; در حالى كه پيامبرانشان دلايل روشن براى آنها آوردند، ولى آنها ايمان نياوردند; اين‏گونه گروه مجرمان را كيفر مى‏دهيم! (13)

ثم جعلناكم خلائف في الارض من بعدهم لننظر كيف تعملون (14)
سپس شما را جانشينان آنها در روى زمين -پس از ايشان- قرار داديم; تا ببينيم شما چگونه عمل مى‏كنيد! (14)

و اذا تتلى عليهم آياتنا بينات قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرآن غير هذا او بدله قل ما يكون لي ان ابدله من تلقاء نفسي ان اتبع الا ما يوحى الي اني اخاف ان عصيت ربي عذاب يوم عظيم (15)
و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنها خوانده مى‏شود، كسانى كه ايمان به لقاى ما (و روز رستاخيز) ندارند مى‏گويند: «قرآنى غير از اين بياور، يا آن را تبديل كن! (و آيات نكوهش بتها را بردار)» بگو: «من حق ندارم كه از پيش خود آن را تغيير دهم; فقط از چيزى كه بر من وحى مى‏شود، پيروى مى‏كنم! من اگر پروردگارم را نافرمانى كنم، از مجازات روز بزرگ (قيامت) مى‏ترسم!» (15)

قل لو شاء الله ما تلوته عليكم و لا ادراكم به فقد لبثت فيكم عمرا من قبله ا فلا تعقلون (16)
بگو: «اگر خدا مى‏خواست، من اين آيات را بر شما نمى‏خواندم; و خداوند از آن آگاهتان نمى‏كرد; چه اينكه مدتها پيش از اين، در ميان شما زندگى نمودم; (و هرگز آيه‏اى نياوردم;) آيا نمى‏فهميد؟!» (16)

فمن اظلم ممن افترى على الله كذبا او كذب بآياته انه لا يفلح المجرمون (17)
چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه بر خدا دروغ مى‏بندد، يا آيات او را تكذيب مى‏كند؟! مسلما مجرمان رستگار نخواهند شد! (17)

و يعبدون من دون الله ما لا يضرهم و لا ينفعهم و يقولون هؤلاء شفعاؤنا عند الله قل ا تنبئون الله بما لا يعلم في السماوات و لا في الارض سبحانه و تعالى عما يشركون (18)
آنها غير از خدا، چيزهايى را مى‏پرستند كه نه به آنان زيان مى‏رساند، و نه سودى مى‏بخشد; و مى‏گويند: «اينها شفيعان ما نزد خدا هستند!» بگو: «آيا خدا را به چيزى خبر مى‏دهيد كه در آسمانها و زمين سراغ ندارد؟!» منزه است او، و برتر است از آن همتايانى كه قرار مى‏دهند! (18)

و ما كان الناس الا امة واحدة فاختلفوا و لولا كلمة سبقت من ربك لقضي بينهم فيما فيه يختلفون (19)
(در آغاز) همه مردم امت واحدى بودند; سپس اختلاف كردند; و اگر فرمانى از طرف پروردگارت (درباره عدم مجازات سريع آنان) از قبل صادر نشده بود، در ميان آنها در آنچه اختلاف داشتند داورى مى‏شد (و سپس همگى به مجازات مى‏رسيدند). (19)

و يقولون لولا انزل عليه آية من ربه فقل انما الغيب لله فانتظروا اني معكم من المنتظرين (20)
مى‏گويند: «چرا معجزه‏اى از پروردگارش بر او نازل نمى‏شود؟!» بگو: «غيب (و معجزات) تنها براى خدا (و به فرمان او) است! شما در انتظار باشيد، من هم با شما در انتظارم! (شما در انتظار معجزات بهانه‏جويانه باشيد، و من هم در انتظار مجازات شما!)» (20)

و اذا اذقنا الناس رحمة من بعد ضراء مستهم اذا لهم مكر في آياتنا قل الله اسرع مكرا ان رسلنا يكتبون ما تمكرون (21)
هنگامى كه به مردم، پس از ناراحتى كه به آنها رسيده است، رحمتى بچشانيم، در آيات ما نيرنگ مى‏كنند (،و براى آن نعمت و رحمت توجيهات ناروا مى‏كنند); بگو: «خداوند سريعتر از شما مكر ( چاره‏جويى) مى‏كند; و رسولان ( فرشتگان ) ما، آنچه نيرنگ مى‏كنيد (و نقشه مى‏كشيد)، مى‏نويسند!» (21)

هو الذي يسيركم في البر و البحر حتى اذا كنتم في الفلك و جرين بهم بريح طيبة و فرحوا بها جاءتها ريح عاصف و جاءهم الموج من كل مكان و ظنوا انهم احيط بهم دعوا الله مخلصين له الدين لئن انجيتنا من هذه لنكونن من الشاكرين (22)
او كسى است كه شما را در خشكى و دريا سير مى‏دهد; زمانى كه در كشتى قرارمى‏گيريد، و بادهاى موافق آنان را (بسوى مقصد) حركت ميدهد و خوشحال مى‏شوند، ناگهان طوفان شديدى مى‏وزد; و امواج از هر سو به سراغ آنها مى‏آيد; و گمان مى‏كنند هلاك خواهند شد; در آن هنگام، خدا را از روى اخلاص مى‏خوانند كه: «اگر ما را از اين گرفتارى نجات دهى، حتما از سپاسگزاران خواهيم بود!» (22)

فلما انجاهم اذا هم يبغون في الارض بغير الحق يا ايها الناس انما بغيكم على انفسكم متاع الحياة الدنيا ثم الينا مرجعكم فننبئكم بما كنتم تعملون (23)
اما هنگامى كه خدا آنها را رهايى بخشيد، (باز) به ناحق، در زمين ستم ميكنند. اى مردم! ستمهاى شما، به زيان خود شماست! از زندگى دنيا بهره (ميبريد)، سپس بازگشت شما بسوى ماست; و ما، شما را به آنچه عمل ميكرديد، خبر ميدهيم! (23)

انما مثل الحياة الدنيا كماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض مما ياكل الناس و الانعام حتى اذا اخذت الارض زخرفها و ازينت و ظن اهلها انهم قادرون عليها اتاها امرنا ليلا او نهارا فجعلناها حصيدا كان لم تغن بالامس كذلك نفصل الآيات لقوم يتفكرون (24)
مثل زندگى دنيا، همانند آبى است كه از آسمان نازل كرده‏ايم; كه در پى آن، گياهان (گوناگون) زمين -كه مردم و چهارپايان از آن مى‏خورند- مى‏رويد; تا زمانى كه زمين، زيبايى خود را يافته و آراسته مى‏گردد، و اهل آن مطمئن مى‏شوند كه مى‏توانند از آن بهره‏مند گردند، (ناگهان) فرمان ما، شب‏هنگام يا در روز، (براى نابودى آن) فرامى‏رسد; (سرما يا صاعقه‏اى را بر آن مسلط مى‏سازيم;) و آنچنان آن را درو مى‏كنيم كه گويى ديروز هرگز (چنين كشتزارى) نبوده است! اين گونه، آيات خود را براى گروهى كه مى‏انديشند، شرح مى‏دهيم! (24)

و الله يدعوا الى دار السلام و يهدي من يشاء الى صراط مستقيم (25)
و خداوند به سراى صلح و سلامت دعوت مى‏كند; و هر كس را بخواهد (و شايسته و لايق ببيند) ، به راه راست هدايت مى‏نمايد. (25)

للذين احسنوا الحسنى و زيادة و لا يرهق وجوههم قتر و لا ذلة اولئك اصحاب الجنة هم فيها خالدون (26)
كسانى كه نيكى كردند، پاداش نيك و افزون بر آن دارند; و تاريكى و ذلت، چهره‏هايشان را نمى‏پوشاند; آنها اهل بهشتند، و جاودانه در آن خواهند ماند. (26)

و الذين كسبوا السيئات جزاء سيئة بمثلها و ترهقهم ذلة ما لهم من الله من عاصم كانما اغشيت وجوههم قطعا من الليل مظلما اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون (27)
اما كسانى كه مرتكب گناهان شدند، جزاى بدى بمقدار آن دارند; و ذلت و خوارى، چهره آنان را مى‏پوشاند; و هيچ چيز نمى‏تواند آنها را از (مجازات) خدا نگه دارد! (چهره‏هايشان آنچنان تاريك است كه) گويى با پاره‏هايى از شب تاريك، صورت آنها پوشيده شده! آنها اهل دوزخند; و جاودانه در آن خواهند ماند! (27)

و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين اشركوا مكانكم انتم و شركاؤكم فزيلنا بينهم و قال شركاؤهم ما كنتم ايانا تعبدون (28)
(به خاطر بياوريد) روزى را كه همه آنها را جمع مى‏كنيم، سپس به مشركان مى‏گوييم: «شما و معبودهايتان در جاى خودتان باشيد (تا به حسابتان رسيدگى شود!)» سپس آنها را از هم جدا مى‏سازيم (و از هر يك جداگانه سؤال مى‏كنيم). و معبودهايشان (به آنها) مى‏گويند: «شما (هرگز) ما را عبادت نمى‏كرديد!» (28)

فكفى بالله شهيدا بيننا و بينكم ان كنا عن عبادتكم لغافلين (29)
(آنها در پاسخ مى‏گويند:) همين بس كه خدا ميان ما و شما گواه باشد، اگر ما از عبادت شما غافل بوديم! (29)

هنالك تبلوا كل نفس ما اسلفت و ردوا الى الله مولاهم الحق و ضل عنهم ما كانوا يفترون (30)
در آن جا، هر كس عملى را كه قبلا انجام داده است، مى‏آزمايد. و همگى بسوى «الله‏» -مولا و سرپرست حقيقى خود- بازگردانده مى‏شوند; و چيزهايى را كه بدروغ همتاى خدا قرار داده بودند، گم و نابود مى‏شوند! (30)

قل من يرزقكم من السماء و الارض امن يملك السمع و الابصار و من يخرج الحي من الميت و يخرج الميت من الحي و من يدبر الامر فسيقولون الله فقل ا فلا تتقون (31)
بگو: «چه كسى شما را از آسمان و زمين روزى مى‏دهد؟ يا چه كسى مالك (و خالق) گوش و چشمهاست؟ و چه كسى زنده را از مرده، و مرده را از زنده بيرون مى‏آورد؟ و چه كسى امور (جهان) را تدبير مى‏كند؟» بزودى (در پاسخ) مى‏گويند: «خدا»، بگو: «پس چرا تقوا پيشه نمى‏كنيد (و از خدا نمى‏ترسيد)؟! (31)

فذلكم الله ربكم الحق فما ذا بعد الحق الا الضلال فانى تصرفون (32)
آن است خداوند، پروردگار حق شما (داراى همه اين صفات)! با اين حال، بعد از حق، چه چيزى جز گمراهى وجود دارد؟! پس چرا (از پرستش او) روى گردان مى‏شويد؟! (32)

كذلك حقت كلمة ربك على الذين فسقوا انهم لا يؤمنون (33)
اينچنين فرمان پروردگارت بر فاسقان مسلم شده كه آنها (پس از اين همه لجاجت و گناه)، ايمان نخواهند آورد! (33)

قل هل من شركائكم من يبدؤا الخلق ثم يعيده قل الله يبدؤا الخلق ثم يعيده فانى تؤفكون (34)
بگو: «آيا هيچ يك از معبودهاى شما، آفرينش را ايجاد مى‏كند و سپس بازمى‏گرداند؟!» بگو: تنها خدا آفرينش را ايجاد كرده، سپس بازمى‏گرداند; با اين حال، چرا از حق روى‏گردان مى‏شويد؟!» (34)

قل هل من شركائكم من يهدي الى الحق قل الله يهدي للحق ا فمن يهدي الى الحق احق ان يتبع امن لا يهدي الا ان يهدى فما لكم كيف تحكمون (35)
بگو: «آيا هيچ يك از معبودهاى شما، به سوى حق هدايت مى‏كند؟! بگو: «تنها خدا به حق هدايت مى‏كند! آيا كسى كه هدايت به سوى حق مى‏كند براى پيروى شايسته‏تر است، يا آن كس كه خود هدايت نمى‏شود مگر هدايتش كنند؟ شما را چه مى‏شود، چگونه داورى مى‏كنيد؟! (35)

و ما يتبع اكثرهم الا ظنا ان الظن لا يغني من الحق شيئا ان الله عليم بما يفعلون (36)
و بيشتر آنها، جز از گمان (و پندارهاى بى‏اساس)، پيروى نمى‏كنند; (در حالى كه) گمان، هرگز انسان را از حق بى‏نياز نمى‏سازد (و به حق نمى‏رساند)! به يقين، خداوند از آنچه انجام مى‏دهند، آگاه است! (36)

و ما كان هذا القرآن ان يفترى من دون الله و لكن تصديق الذي بين يديه و تفصيل الكتاب لا ريب فيه من رب العالمين (37)
شايسته نبود (و امكان نداشت) كه اين قرآن، بدون وحى الهى به خدا نسبت داده شود; ولى تصديقى است براى آنچه پيش از آن است (از كتب آسمانى)، و شرح و تفصيلى بر آنها است; شكى در آن نيست، و از طرف پروردگار جهانيان است. (37)

ام يقولون افتراه قل فاتوا بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقين (38)
آيا آنها مى‏گويند: «او قرآن را بدروغ به‏خدا نسبت داده است‏»؟! بگو: «اگر راست مى گوييد، يك سوره همانند آن بياوريد; و غير از خدا، هر كس را مى‏توانيد (به يارى) طلبيد!» (38)

بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لما ياتهم تاويله كذلك كذب الذين من قبلهم فانظر كيف كان عاقبة الظالمين (39)
(ولى آنها از روى علم و دانش قرآن را انكار نكردند;) بلكه چيزى را تكذيب كردند كه آگاهى از آن نداشتند، و هنوز واقعيتش بر آنان روشن نشده است! پيشينيان آنها نيز همين گونه تكذيب كردند; پس بنگر عاقبت كار ظالمان چگونه بود! (39)

و منهم من يؤمن به و منهم من لا يؤمن به و ربك اعلم بالمفسدين (40)
بعضى از آنها، به آن ايمان مى‏آورند; و بعضى ايمان نمى‏آورند; و پروردگارت به مفسدان آگاهتر است (و آنها را بهتر مى‏شناسد)! (40)

و ان كذبوك فقل لي عملي و لكم عملكم انتم بريئون مما اعمل و انا بري‏ء مما تعملون (41)
و اگر تو را تكذيب كردند، بگو: «عمل من براى من، و عمل شما براى شماست! شما از آنچه من انجام مى‏دهم بيزاريد و من (نيز) از آنچه شماانجام مى‏دهيد بيزارم!» (41)

و منهم من يستمعون اليك ا فانت تسمع الصم و لو كانوا لا يعقلون (42)
گروهى از آنان، بسوى تو گوش فرامى‏دهند (;اما گويى هيچ نمى‏شنوند و كرند)! آيا تو مى‏توانى سخن خود را به گوش كران برسانى، هر چند نفهمند؟! (42)

و منهم من ينظر اليك ا فانت تهدي العمي و لو كانوا لا يبصرون (43)
و گروهى از آنان، به سوى تو مى‏نگرند (اما گويى هيچ نمى‏بينند)! آيا تو مى‏توانى نابينايان را هدايت كنى، هر چند نبينند؟! (43)

ان الله لا يظلم الناس شيئا و لكن الناس انفسهم يظلمون (44)
خداوند هيچ به مردم ستم نمى‏كند; ولى اين مردمند كه به خويشتن ستم مى‏كند! (44)

و يوم يحشرهم كان لم يلبثوا الا ساعة من النهار يتعارفون بينهم قد خسر الذين كذبوا بلقاء الله و ما كانوا مهتدين (45)
(به ياد آور) روزى را كه (خداوند) آنها را جمع (و محشور) مى‏سازد; آنچنان كه (احساس مى‏كنند) گويى جز ساعتى از روز، (در دنيا) توقف نكردند; به آن مقدار كه يكديگر را (ببينند و) بشناسند! مسلما آنها كه لقاى خداوند (و روز رستاخيز) را تكذيب كردند، زيان بردند و هدايت نيافتند! (45)

و اما نرينك بعض الذي نعدهم او نتوفينك فالينا مرجعهم ثم الله شهيد على ما يفعلون (46)
اگر ما، پاره‏اى از مجازاتهايى را كه به آنها وعده داده‏ايم، (در حال حيات تو (به تو نشان دهيم، و يا) پيش از آنكه گرفتار عذاب شوند،) تو را از دنيا ببريم، در هر حال، بازگشتشان به سوى ماست; سپس خداوند بر آنچه آنها انجام مى‏دادند گواه است! (46)

و لكل امة رسول فاذا جاء رسولهم قضي بينهم بالقسط و هم لا يظلمون (47)
براى هر امتى، رسولى است; هنگامى كه رسولشان به سوى آنان بيايد، بعدالت در ميان آنها داورى مى‏شود; و ستمى به آنها نخواهد شد! (47)

و يقولون متى هذا الوعد ان كنتم صادقين (48)
و مى‏گويند: «اگر راست مى‏گوئى، اين وعده (مجازات) كى خواهد بود؟» (48)

قل لا املك لنفسي ضرا و لا نفعا الا ما شاء الله لكل امة اجل اذا جاء اجلهم فلا يستاخرون ساعة و لا يستقدمون (49)
بگو: «من (حتى) براى خودم زيان و سودى را مالك نيستم، (تا چه رسد براى شما!) مگر آنچه خدا بخواهد. (اين مقدار مى‏دانم كه) براى هر قوم و ملتى، سرآمدى است; هنگامى كه اجل آنها فرا رسد، (و فرمان مجازات يا مرگشان صادر شود،) نه ساعتى تاخير مى‏كنند، و نه پيشى مى‏گيرند! (49)

قل ا رايتم ان اتاكم عذابه بياتا او نهارا ما ذا يستعجل منه المجرمون (50)
بگو: «اگر مجازات او، شب‏هنگام يا در روز به سراغ شما آيد (،آيا مى‏توانيد آن را از خود دفع كنيد؟!)» پس مجرمان براى چه عجله مى‏كنند؟! (50)

ا ثم اذا ما وقع آمنتم به آلآن و قد كنتم به تستعجلون (51)
يا اينكه آنگاه كه واقع شد، به آن ايمان مى‏آوريد! (به شما گفته مى‏شود:) حالا؟! در حالى كه قبلا براى آن عجله مى‏كرديد! (ولى اكنون چه سود!) (51)

ثم قيل للذين ظلموا ذوقوا عذاب الخلد هل تجزون الا بما كنتم تكسبون (52)
سپس به كسانى كه ستم كردند گفته مى‏شود: عذاب ابدى را بچشيد! آيا جز به آنچه انجام مى‏داديد كيفر داده مى‏شويد؟!» (52)

و يستنبئونك ا حق هو قل اي و ربي انه لحق و ما انتم بمعجزين (53)
از تو مى‏پرسند: «آيا آن (وعده مجازات الهى) حق است؟» بگو: «آرى، به پروردگارم سوگند، قطعا حق است; و شما نمى‏توانيد از آن جلوگيرى كنيد!» (53)

و لو ان لكل نفس ظلمت ما في الارض لافتدت به و اسروا الندامة لما راوا العذاب و قضي بينهم بالقسط و هم لا يظلمون (54)
و هر كس كه ستم كرده، اگر تمامى آنچه روى زمين است در اختيار داشته باشد، (همه را از هول عذاب،) براى نجات خويش مى‏دهد! و هنگامى كه عذاب را ببينند،( پشيمان مى‏شوند; اما) پشيمانى خود را كتمان مى‏كنند (،مبادا رسواتر شوند)! و در ميان آنها، بعدالت داورى مى‏شود; و ستمى بر آنها نخواهد شد! (54)

الا ان لله ما في السماوات و الارض الا ان وعد الله حق و لكن اكثرهم لا يعلمون (55)
آگاه باشيد آنچه در آسمانها و زمين است، از آن خداست! آگاه باشيد وعده خدا حق است، ولى بيشتر آنها نمى‏دانند! (55)

هو يحيي و يميت و اليه ترجعون (56)
اوست كه زنده مي كند و مي ميراند، و به سوي او باز گردانده مي شويد! (56)

يا ايها الناس قد جاءتكم موعظة من ربكم و شفاء لما في الصدور و هدى و رحمة للمؤمنين (57)
اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است; و درمانى براى آنچه در سينه‏هاست; (درمانى براى دلهاى شما;) و هدايت و رحمتى است براى مؤمنان! (57)

قل بفضل الله و برحمته فبذلك فليفرحوا هو خير مما يجمعون (58)
بگو: «به فضل و رحمت خدا بايد خوشحال شوند; كه اين، از تمام آنچه گردآورى كرده‏اند، بهتر است!» (58)

قل ا رايتم ما انزل الله لكم من رزق فجعلتم منه حراما و حلالا قل آلله اذن لكم ام على الله تفترون (59)
بگو: «آيا روزيهايى را كه خداوند بر شما نازل كرده ديده‏ايد، كه بعضى از آن را حلال، و بعضى را حرام نموده‏ايد؟!» بگو: «آيا خداوند به شما اجازه داده، يا بر خدا افترا مى بنديد (و از پيش خود، حلال و حرام مى‏كنيد؟!)» (59)

و ما ظن الذين يفترون على الله الكذب يوم القيامة ان الله لذو فضل على الناس و لكن اكثرهم لا يشكرون (60)
آنها كه بر خدا افترا مى‏بندند، درباره (مجازات) روز رستاخيز، چه مى‏انديشند؟! خداوند نسبت به همه مردم فضل (و بخشش) دارد، اما اكثر آنها سپاسگزارى نمى‏كنند! (60)

و ما تكون في شان و ما تتلوا منه من قرآن و لا تعملون من عمل الا كنا عليكم شهودا اذ تفيضون فيه و ما يعزب عن ربك من مثقال ذرة في الارض و لا في السماء و لا اصغر من ذلك و لا اكبر الا في كتاب مبين (61)
در هيچ حال (و انديشه‏اى) نيستى، و هيچ قسمتى از قرآن را تلاوت نمى‏كنى، و هيچ عملى را انجام نمى‏دهيد، مگر اينكه ما گواه بر شما هستيم در آن هنگام كه وارد آن مى شويد! و هيچ چيز در زمين و آسمان، از پروردگار تو مخفى نمى‏ماند; حتى به اندازه سنگينى ذره‏اى، و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر، مگر اينكه (همه آنها) در كتاب آشكار (و لوح محفوظ علم خداوند) ثبت است! (61)

الا ان اولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (62)
آگاه باشيد (دوستان و) اولياى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگين مى‏شوند! (62)

الذين آمنوا و كانوا يتقون (63)
همانها كه ايمان آوردند، و (از مخالفت فرمان خدا) پرهيز مى‏كردند. (63)

لهم البشرى في الحياة الدنيا و في الآخرة لا تبديل لكلمات الله ذلك هو الفوز العظيم (64)
در زندگى دنيا و در آخرت، شاد (و مسرور)ند; وعده‏هاى الهى تخلف ناپذير است! اين است آن رستگارى بزرگ! (64)

و لا يحزنك قولهم ان العزة لله جميعا هو السميع العليم (65)
سخن آنها تو را غمگين نسازد! تمام عزت (و قدرت)، از آن خداست; و او شنوا و داناست! (65)

الا ان لله من في السماوات و من في الارض و ما يتبع الذين يدعون من دون الله شركاء ان يتبعون الا الظن و ان هم الا يخرصون (66)
آگاه باشيد تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، از آن خدا مى‏باشند! و آنها كه غير خدا را همتاى او مى‏خوانند، (از منطق و دليلى) پيروى نمى‏كنند; آنها فقط از پندار بى اساس پيروى مى‏كنند; و آنها فقط دروغ مى‏گويند! (66)

هو الذي جعل لكم الليل لتسكنوا فيه و النهار مبصرا ان في ذلك لآيات لقوم يسمعون (67)
او كسى است كه شب را براى شما آفريد، تا در آن آرامش بيابيد; و روز را روشنى بخش (تا به تلاش زندگى پردازيد) در اينها نشانه‏هايى است براى كسانى كه گوش شنوا دارند! (67)

قالوا اتخذ الله ولدا سبحانه هو الغني له ما في السماوات و ما في الارض ان عندكم من سلطان بهذا ا تقولون على الله ما لا تعلمون (68)
گفتند: «خداوند فرزندى براى خود انتخاب كرده است‏»! (از هر عيب و نقص و احتياجى) منزه است! او بى‏نياز است! از آن اوست آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است! شما هيچ‏گونه دليلى بر اين ادعا نداريد! آيا به خدا نسبتى مى‏دهيد كه نمى‏دانيد؟! (68)

قل ان الذين يفترون على الله الكذب لا يفلحون (69)
بگو: «آنها كه به خدا دروغ مى‏بندند، (هرگز) رستگار نمى‏شوند! (69)

متاع في الدنيا ثم الينا مرجعهم ثم نذيقهم العذاب الشديد بما كانوا يكفرون (70)
بهره‏اى (ناچيز) از دنيا دارند; سپس بازگشتشان بسوى ماست; و بعد، به آنها مجازات شديد به سزاى كفرشان مى‏چشانيم! (70)

و اتل عليهم نبا نوح اذ قال لقومه يا قوم ان كان كبر عليكم مقامي و تذكيري بآيات الله فعلى الله توكلت فاجمعوا امركم و شركاءكم ثم لا يكن امركم عليكم غمة ثم اقضوا الي و لا تنظرون (71)
سرگذشت نوح را بر آنها بخوان! در آن هنگام كه به قوم خود گفت: «اى قوم من! اگر تذكرات من نسبت به آيات الهى، بر شما سنگين (و غير قابل تحمل) است، (هر كار از دستتان ساخته است بكنيد.) من بر خدا توكل كرده‏ام! فكر خود، و قدرت معبودهايتان را جمع كنيد; سپس هيچ چيز بر شما پوشيده نماند; (تمام جوانب كارتان را بنگريد;) سپس به حيات من پايان دهيد، و (لحظه‏اى) مهلتم ندهيد! (اما توانايى نداريد!) (71)

فان توليتم فما سالتكم من اجر ان اجري الا على الله و امرت ان اكون من المسلمين (72)
و اگر از قبول دعوتم روى بگردانيد، (كار نادرستى كرده‏ايد; چه اينكه) من از شما مزدى نمى‏خواهم; مزد من، تنها بر خداست! و من مامورم كه از مسلمين ( تسليم شدگان در برابر فرمان خدا) باشم!» (72)

فكذبوه فنجيناه و من معه في الفلك و جعلناهم خلائف و اغرقنا الذين كذبوا بآياتنا فانظر كيف كان عاقبة المنذرين (73)
اما آنها او را تكذيب كردند! و ما، او و كسانى را كه با او در كشتى بودند، نجات داديم; و آنان را جانشين (و وارث كافران) قرار داديم; و كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردند، غرق نموديم! پس ببين عاقبت كار كسانى كه انذار شدند (و به انذار الهى اهميت ندادند)، چگونه بود! (73)

ثم بعثنا من بعده رسلا الى قومهم فجاؤهم بالبينات فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين (74)
سپس بعد از نوح، رسولانى به سوى قومشان فرستاديم; آنان دلايل روشن برايشان آوردند; اما آنها، به چيزى كه پيش از آن تكذيب كرده بودند، ايمان نياوردند! اينچنين بر دلهاى تجاوزكاران مهر مى‏نهيم (تا چيزى را درك نكنند)! (74)

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هارون الى فرعون و ملائه بآياتنا فاستكبروا و كانوا قوما مجرمين (75)
بعد از آنها، موسى و هارون را با آيات خود به سوى فرعون و اطرافيانش فرستاديم; اما آنها تكبر كردند (و زير بار حق نرفتند; چرا كه) آنها گروهى مجرم بودند! (75)

فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا ان هذا لسحر مبين (76)
و هنگامى كه حق از نزد ما بسراغ آنها آمد، گفتند: «اين، سحرى است آشكار !» (76)

قال موسى ا تقولون للحق لما جاءكم ا سحر هذا و لا يفلح الساحرون (77)
موسى گفت: «آيا درباره حق، هنگامى كه به سوى شما آمد، (چنين) مى‏گوييد؟! آيا اين سحر است؟! در حالى كه ساحران (هرگز) رستگار (و پيروز) نمى‏شوند! (77)

قالوا ا جئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه آباءنا و تكون لكما الكبرياء في الارض و ما نحن لكما بمؤمنين (78)
گفتند: «آيا آمده‏اى كه ما را، از آنچه پدرانمان را بر آن يافتيم، منصرف سازى; و بزرگى (و رياست) در روى زمين، از آن شما دو تن باشد؟! ما (هرگز) به شما ايمان نمى‏آوريم!» (78)

و قال فرعون ائتوني بكل ساحر عليم (79)
فرعون گفت: «(برويد و) هر جادوگر (و ساحر) دانايى را نزد من آوريد!» (79)

فلما جاء السحرة قال لهم موسى القوا ما انتم ملقون (80)
هنگامى كه ساحران (به ميدان مبارزه) آمدند، موسى به آنها گفت: «آنچه (از وسايل سحر) را مى‏توانيد بيفكنيد، بيفكنيد!» (80)

فلما القوا قال موسى ما جئتم به السحر ان الله سيبطله ان الله لا يصلح عمل المفسدين (81)
هنگامى كه افكندند، موسى گفت: «آنچه شما آورديد، سحر است; كه خداوند بزودى آن را باطل مى‏كند; چرا كه خداوند (هرگز) عمل مفسدان را اصلاح نمى‏كند! (81)

و يحق الله الحق بكلماته و لو كره المجرمون (82)
او حق را به وعده خويش، تحقق مى‏بخشد; هر چند مجرمان كراهت داشته باشند!» (82)

فما آمن لموسى الا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملائهم ان يفتنهم و ان فرعون لعال في الارض و انه لمن المسرفين (83)
(در آغاز،) هيچ كس به موسى ايمان نياورد، مگر گروهى از فرزندان قوم او; (آن هم) با ترس از فرعون و اطرافيانش، مبادا آنها را شكنجه كنند; زيرا فرعون، برترى‏جويى در زمين داشت; و از اسرافكاران بود! (83)

و قال موسى يا قوم ان كنتم آمنتم بالله فعليه توكلوا ان كنتم مسلمين (84)
موسى گفت: «اى قوم من! اگر شما به خدا ايمان آورده‏ايد، بر او توكل كنيد اگر تسليم فرمان او هستيد!» (84)

فقالوا على الله توكلنا ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظالمين (85)
گفتند: «تنها بر خدا توكل داريم; پروردگارا! ما را مورد شكنجه گروه ستمگر قرار مده! (85)

و نجنا برحمتك من القوم الكافرين (86)
و ما را با رحمتت از (دست) قوم كافر رهايى بخش! (86)

و اوحينا الى موسى و اخيه ان تبوءا لقومكما بمصر بيوتا و اجعلوا بيوتكم قبلة و اقيموا الصلاة و بشر المؤمنين (87)
و به موسى و برادرش وحى كرديم كه: «براى قوم خود، خانه‏هايى در سرزمين مصر انتخاب كنيد; و خانه‏هايتان را مقابل يكديگر (و متمركز) قرار دهيد! و نماز را برپا داريد! و به مؤمنان بشارت ده (كه سرانجام پيروز مى‏شوند!)» (87)

و قال موسى ربنا انك آتيت فرعون و ملاه زينة و اموالا في الحياة الدنيا ربنا ليضلوا عن سبيلك ربنا اطمس على اموالهم و اشدد على قلوبهم فلا يؤمنوا حتى يروا العذاب الاليم (88)
موسى گفت: «پروردگارا! تو فرعون و اطرافيانش را زينت و اموالى (سرشار) در زندگى دنيا داده‏اى، پروردگارا! در نتيجه(بندگانت را) از راه تو گمراه مى‏سازند! پروردگارا! اموالشان را نابود كن! و (بجرم گناهانشان،) دلهايشان را سخت و سنگين ساز، به گونه‏اى كه ايمان نياورند تا عذاب دردناك را ببينند!» (88)

قال قد اجيبت دعوتكما فاستقيما و لا تتبعان سبيل الذين لا يعلمون (89)
فرمود: «دعاى شما پذيرفته شد! استقامت به خرج دهيد; و از راه (و رسم) كسانى كه نمى‏دانند، تبعيت نكنيد!» (89)

و جاوزنا ببني اسرائيل البحر فاتبعهم فرعون و جنوده بغيا و عدوا حتى اذا ادركه الغرق قال آمنت انه لا اله الا الذي آمنت به بنوا اسرائيل و انا من المسلمين (90)
(سرانجام) بنى اسرائيل را از دريا ( رود عظيم نيل) عبور داديم; و فرعون و لشكرش از سر ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند; هنگامى كه غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ايمان آوردم كه هيچ معبودى، جز كسى كه بنى اسرائيل به او ايمان آورده‏اند، وجود ندارد; و من از مسلمين هستم! (90)

آلآن و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين (91)
(اما به او خطاب شد:) الآن؟!! در حالى كه قبلا عصيان كردى، و از مفسدان بودى! (91)

فاليوم ننجيك ببدنك لتكون لمن خلفك آية و ان كثيرا من الناس عن آياتنا لغافلون (92)
ولى امروز، بدنت را (از آب) نجات مى‏دهيم، تا عبرتى براى آيندگان باشى! و بسيارى از مردم، از آيات ما غافلند! (92)

و لقد بوانا بني اسرائيل مبوا صدق و رزقناهم من الطيبات فما اختلفوا حتى جاءهم العلم ان ربك يقضي بينهم يوم القيامة فيما كانوا فيه يختلفون (93)
(سپس) بنى اسرائيل را در جايگاه صدق (و راستى) منزل داديم; و از روزيهاى پاكيزه به آنها عطا كرديم; (اما آنها به نزاع و اختلاف برخاستند!) و اختلاف نكردند، مگر بعد از آنكه علم و آگاهى به سراغشان آمد! پروردگار تو روز قيامت، در آنچه اختلاف مى‏كردند، ميان آنها داورى مى‏كند! (93)

فان كنت في شك مما انزلنا اليك فسئل الذين يقرؤن الكتاب من قبلك لقد جاءك الحق من ربك فلا تكونن من الممترين (94)
و اگر در آنچه بر تو نازل كرده‏ايم ترديدى دارى، از كسانى كه پيش از تو كتاب آسمانى را مى‏خواندند بپرس، به يقين، «حق‏» از طرف پروردگارت به تو رسيده است; بنابر اين، هرگز از ترديدكنندگان مباش! (مسلما او ترديدى نداشت! اين درسى براى مردم بود!) (94)

و لا تكونن من الذين كذبوا بآيات الله فتكون من الخاسرين (95)
و از آنها مباش كه آيات خدا را تكذيب كردند، كه از زيانكاران خواهى بود! (95)

ان الذين حقت عليهم كلمت ربك لا يؤمنون (96)
(و بدان) آنها كه فرمان پروردگار تو بر آنان تحقق يافته، (و بجرم اعمالشان، توفيق هدايت را از آنها گرفته هرگز) ايمان نمى‏آورند، (96)

و لو جاءتهم كل آية حتى يروا العذاب الاليم (97)
هر چند تمام آيات (و نشانه‏هاى الهى) به آنان برسد، تا زمانى كه عذاب دردناك را ببينند! (زيرا تاريكى گناه، قلبهايشان را فرا گرفته، و راهى به روشنايى ندارند!) (97)

فلولا كانت قرية آمنت فنفعها ايمانها الا قوم يونس لما آمنوا كشفنا عنهم عذاب الخزي في الحياة الدنيا و متعناهم الى حين (98)
چرا هيچ يك از شهرها و آباديها ايمان نياوردند كه (ايمانشان بموقع باشد، و) به حالشان مفيد افتد؟! مگر قوم يونس، هنگامى كه آنها ايمان آوردند، عذاب رسوا كننده را در زندگى دنيا از آنان برطرف ساختيم; و تا مدت معينى ( پايان زندگى و اجلشان) آنها را بهره‏مند ساختيم. (98)

و لو شاء ربك لآمن من في الارض كلهم جميعا ا فانت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين (99)
و اگر پروردگار تو مى‏خواست، تمام كسانى كه روى زمين هستند، همگى به(اجبار) ايمان مى‏آوردند; آيا تو مى‏خواهى مردم را مجبور سازى كه ايمان بياورند؟! (ايمان اجبارى چه سودى دارد؟!) (99)

و ما كان لنفس ان تؤمن الا باذن الله و يجعل الرجس على الذين لا يعقلون (100)
(اما) هيچ كس نمى‏تواند ايمان بياورد، جز به فرمان خدا (و توفيق و يارى و هدايت او)! و پليدى (كفر و گناه) را بر كسانى قرارمى‏دهد كه نمى‏انديشند. (100)

قل انظروا ما ذا في السماوات و الارض و ما تغني الآيات و النذر عن قوم لا يؤمنون (101)
بگو: «نگاه كنيد چه چيز (از آيات خدا و نشانه‏هاى توحيدش) در آسمانها و زمين است!» اما اين آيات و انذارها به حال كسانى كه (به خاطر لجاجت) ايمان نمى‏آورند مفيد نخواهد بود! (101)

فهل ينتظرون الا مثل ايام الذين خلوا من قبلهم قل فانتظروا اني معكم من المنتظرين (102)
آيا آنها (چيزى) جز همانند روزهاى پيشينيان (و بلاها و مجازاتهايشان) را انتظار مى‏كشند؟! بگو: «شما انتظار بكشيد، من نيز با شما انتظار مى‏كشم!» (102)

ثم ننجي رسلنا و الذين آمنوا كذلك حقا علينا ننج المؤمنين (103)
سپس (هنگام نزول بلا و مجازات،) فرستادگان خود و كسانى را كه (به آنان) ايمان مى‏آورند، نجات مى‏دهيم و همين گونه، بر ما حق است كه مؤمنان (به تو) را (نيز) رهايى بخشيم! (103)

قل يا ايها الناس ان كنتم في شك من ديني فلا اعبد الذين تعبدون من دون الله و لكن اعبد الله الذي يتوفاكم و امرت ان اكون من المؤمنين (104)
بگو: «اى مردم! اگر در عقيده من شك داريد، من آنهايى را كه جز خدا مى‏پرستيد، نمى‏پرستم! تنها خداوندى را پرستش مى‏كنم كه شما را مى‏ميراند! و من مامورم كه از مؤمنان باشم! (104)

و ان اقم وجهك للدين حنيفا و لا تكونن من المشركين (105)
و (به من دستور داده شده كه:) روى خود را به آيينى متوجه‏ساز كه از هر گونه شرك، خالى است; و از مشركان مباش! (105)

و لا تدع من دون الله ما لا ينفعك و لا يضرك فان فعلت فانك اذا من الظالمين (106)
و جز خدا، چيزى را كه نه سودى به تو مى‏رساند و نه زيانى، مخوان! كه اگر چنين كنى، از ستمكاران خواهى بود! (106)

و ان يمسسك الله بضر فلا كاشف له الا هو و ان يردك بخير فلا راد لفضله يصيب به من يشاء من عباده و هو الغفور الرحيم (107)
و اگر خداوند، (براى امتحان يا كيفر گناه،) زيانى به تو رساند، هيچ كس جز او آن را برطرف نمى‏سازد; و اگر اراده خيرى براى تو كند، هيچ كس مانع فضل او نخواهد شد! آنرا به هر كس از بندگانش بخواهد مى‏رساند; و او غفور و رحيم است!» (107)

قل يا ايها الناس قد جاءكم الحق من ربكم فمن اهتدى فانما يهتدي لنفسه و من ضل فانما يضل عليها و ما انا عليكم بوكيل (108)
بگو: «اى مردم! حق از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده; هر كس (در پرتو آن) هدايت يابد، براى خود هدايت شده; و هر كس گمراه گردد، به زيان خود گمراه مى‏گردد; و من مامور (به اجبار) شما نيستم!» (108)

و اتبع ما يوحى اليك و اصبر حتى يحكم الله و هو خير الحاكمين (109)
و از آنچه بر تو وحى مى‏شود پيروى كن، و شكيبا باش (و استقامت نما)، تا خداوند فرمان (پيروزى) را صادر كند; و او بهترين حاكمان است! (109)