شماره سوره

نام سوره

الفاتحة
البقرة
آل‏عمران
النساء
المائدة
الانعام
الاعراف
الانفال
التوبة
يونس
هود
يوسف
الرعد
ابراهيم
الحجر
النحل
الاسراء
الكهف
مريم
طه
الانبياء
الحج
المؤمنون
النور
الفرقان
الشعراء
النمل
القصص
العنكبوت
الروم
لقمان
السجده
الاحزاب
سبا
فاطر
يس
الصافات
ص
الزمر
غافر
فصلت
الشورى
الزخرف
الدخان
الجاثية
الاحقاف
محمد
الفتح
الحجرات
ق
الذاريات
الطور
النجم
القمر
الرحمن
الواقعة
الحديد
المجادلة
الحشر
الممتحنة
الصف
الجمعة
المنافقون
التغابن
الطلاق
التحريم
الملك
القلم
الحاقة
المعارج
نوح
الجن
المزمل
المدثر
القيامة
الانسان
المرسلات
النبا
النازعات
عبس
التكوير
الانفطار
المطففين
الانشقاق
البروج
الطارق
الاعلى
الغاشية
الفجر
البلد
الشمس
الليل
الضحى
الشرح
التين
العلق
القدر
البينة
الزلزلة
العاديات
القارعة
التكاثر
العصر
الهمزة
الفيل
قريش
الماعون
الكوثر
الكافرون
النصر
المسد
الاخلاص
الفلق
الناس

سوره مباركه مريم سوره شماره 19

بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

كهيعص (1)
كهيعص (1)

ذكر رحمت ربك عبده زكريا (2)
(اين) يادى است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده‏اش زكريا... (2)

اذ نادى ربه نداء خفيا (3)
در آن هنگام كه پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت) پنهان خواند... (3)

قال رب اني وهن العظم مني و اشتعل الراس شيبا و لم اكن بدعائك رب شقيا (4)
گفت: «پروردگارا! استخوانم سست شده; و شعله پيرى تمام سرم را فراگرفته; و من هرگز در دعاى تو، از اجابت محروم نبوده‏ام! (4)

و اني خفت الموالي من ورائي و كانت امراتي عاقرا فهب لي من لدنك وليا (5)
و من از بستگانم بعد از خودم بيمناكم (كه حق پاسدارى از آيين تو را نگاه ندارند)! و (از طرفى) همسرم نازا و عقيم است; تو از نزد خود جانشينى به من ببخش... (5)

يرثني و يرث من آل يعقوب و اجعله رب رضيا (6)
كه وارث من و دودمان يعقوب باشد; و او را مورد رضايتت قرار ده!» (6)

يا زكريا انا نبشرك بغلام اسمه يحيى لم نجعل له من قبل سميا (7)
اى زكريا! ما تو را به فرزندى بشارت مى‏دهيم كه نامش «يحيى‏» است; و پيش از اين، همنامى براى او قرار نداده‏ايم! (7)

قال رب انى يكون لي غلام و كانت امراتي عاقرا و قد بلغت من الكبر عتيا (8)
گفت: «پروردگارا! چگونه براى من فرزندى خواهد بود؟! در حالى كه همسرم نازا و عقيم است، و من نيز از شدت پيرى افتاده شده‏ام!» (8)

قال كذلك قال ربك هو علي هين و قد خلقتك من قبل و لم تك شيئا (9)
فرمود: «پروردگارت اين گونه گفته (و اراده كرده)! اين بر من آسان است; و قبلا تو را آفريدم در حالى كه چيزى نبودى!» (9)

قال رب اجعل لي آية قال آيتك الا تكلم الناس ثلاث ليال سويا (10)
عرض كرد: «پروردگارا! نشانه‏اى براى من قرار ده!» فرمود: «نشانه تو اين است كه سه شبانه روز قدرت تكلم (با مردم) نخواهى داشت; در حالى كه زبانت سالم است!» (10)

فخرج على قومه من المحراب فاوحى اليهم ان سبحوا بكرة و عشيا (11)
او از محراب عبادتش به سوى مردم بيرون آمد; و با اشاره به آنها گفت: «(بشكرانه اين موهبت،) صبح و شام خدا را تسبيح گوييد!» (11)

يا يحيى خذ الكتاب بقوة و آتيناه الحكم صبيا (12)
اى يحيى! كتاب (خدا) را با قوت بگير! و ما فرمان نبوت (و عقل كافى) در كودكى به او داديم! (12)

و حنانا من لدنا و زكاة و كان تقيا (13)
و رحمت و محبتى از ناحيه خود به او بخشيديم، و پاكى (دل و جان)! و او پرهيزگار بود! (13)

و برا بوالديه و لم يكن جبارا عصيا (14)
او نسبت به پدر و مادرش نيكوكار بود; و جبار (و متكبر) و عصيانگر نبود! (14)

و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيا (15)
سلام بر او، آن روز كه تولد يافت، و آن روز كه مى‏ميرد، و آن روز كه زنده برانگيخته مى‏شود! (15)

و اذكر في الكتاب مريم اذ انتبذت من اهلها مكانا شرقيا (16)
و در اين كتاب (آسمانى)، مريم را ياد كن، آن هنگام كه از خانواده‏اش جدا شد، و در ناحيه شرقى (بيت المقدس) قرار گرفت; (16)

فاتخذت من دونهم حجابا فارسلنا اليها روحنا فتمثل لها بشرا سويا (17)
و ميان خود و آنان حجابى افكند (تا خلوتگاهش از هر نظر براى عبادت آماده باشد). در اين هنگام، ما روح خود را بسوى او فرستاديم; و او در شكل انسانى بى‏عيب و نقص، بر مريم ظاهر شد! (17)

قالت اني اعوذ بالرحمن منك ان كنت تقيا (18)
او (سخت ترسيد و) گفت: «من از شر تو، به خداى رحمان پناه مى‏برم اگر پرهيزگارى! (18)

قال انما انا رسول ربك لاهب لك غلاما زكيا (19)
گفت: «من فرستاده پروردگار توام; (آمده‏ام) تا پسر پاكيزه‏اى به تو ببخشم!» (19)

قالت انى يكون لي غلام و لم يمسسني بشر و لم اك بغيا (20)
گفت: «چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد؟! در حالى كه تاكنون انسانى با من تماس نداشته، و زن آلوده‏اى هم نبوده‏ام!» (20)

قال كذلك قال ربك هو علي هين و لنجعله آية للناس و رحمة منا و كان امرا مقضيا (21)
گفت: «مطلب همين است! پروردگارت فرموده: اين كار بر من آسان است! (ما او را مى‏آفرينيم، تا قدرت خويش را آشكار سازيم;) و او را براى مردم نشانه‏اى قرار دهيم; و رحمتى باشد از سوى ما! و اين امرى است پايان يافته (و جاى گفتگو ندارد)!» (21)

فحملته فانتبذت به مكانا قصيا (22)
سرانجام (مريم) به او باردار شد; و او را به نقطه دور دستى برد (و خلوت گزيد) (22)

فاجاءها المخاض الى جذع النخلة قالت يا ليتني مت قبل هذا و كنت نسيا منسيا (23)
درد زايمان او را به كنار تنه درخت خرمايى كشاند; (آنقدر ناراحت شد كه) گفت: «اى كاش پيش از اين مرده بودم، و بكلى فراموش مى‏شدم!» (23)

فناداها من تحتها الا تحزني قد جعل ربك تحتك سريا (24)
ناگهان از طرف پايين پايش او را صدا زد كه: «غمگين مباش! پروردگارت زير پاى تو چشمه آبى (گوارا) قرار داده است! (24)

و هزي اليك بجذع النخلة تساقط عليك رطبا جنيا (25)
و اين تنه نخل را به طرف خود تكان ده، رطب تازه‏اى بر تو فرو مى‏ريزد! (25)

فكلي و اشربي و قري عينا فاما ترين من البشر احدا فقولي اني نذرت للرحمن صوما فلن اكلم اليوم انسيا (26)
(از اين غذاى لذيذ) بخور; و (از آن آب گوارا) بنوش; و چشمت را (به اين مولود جديد) روشن دار! و هرگاه كسى از انسانها را ديدى، (با اشاره) بگو: من براى خداوند رحمان روزه‏اى نذر كرده‏ام; بنابراين امروز با هيچ انسانى هيچ سخن نمى‏گويم! (و بدان كه اين نوزاد، خودش از تو دفاع خواهد كرد!)» (26)

فاتت به قومها تحمله قالوا يا مريم لقد جئت شيئا فريا (27)
(مريم) در حالى كه او را در آغوش گرفته بود، نزد قومش آورد; گفتند: «اى مريم! كار بسيار عجيب و بدى انجام دادى! (27)

يا اخت هارون ما كان ابوك امرا سوء و ما كانت امك بغيا (28)
اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود، و نه مادرت زن بد كاره‏اى!!» (28)

فاشارت اليه قالوا كيف نكلم من كان في المهد صبيا (29)
(مريم) به او اشاره كرد; گفتند: «چگونه با كودكى كه در گاهواره است سخن بگوييم؟!» (29)

قال اني عبد الله آتاني الكتاب و جعلني نبيا (30)
(ناگهان عيسى زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدايم; او كتاب (آسمانى) به من داده; و مرا پيامبر قرار داده است! (30)

و جعلني مباركا اين ما كنت و اوصاني بالصلاة و الزكاة ما دمت حيا (31)
و مرا -هر جا كه باشم- وجودى پربركت قرار داده; و تا زمانى كه زنده‏ام، مرا به نماز و زكات توصيه كرده است! (31)

و برا بوالدتي و لم يجعلني جبارا شقيا (32)
و مرا نسبت به مادرم نيكوكار قرار داده; و جبار و شقى قرار نداده است! (32)

و السلام علي يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث حيا (33)
و سلام (خدا) بر من، در آن روز كه متولد شدم، و در آن روز كه مى‏ميرم، و آن روز كه زنده برانگيخته خواهم شد!» (33)

ذلك عيسى ابن مريم قول الحق الذي فيه يمترون (34)
اين است عيسى پسر مريم; گفتار حقى كه در آن ترديد مى‏كنند! (34)

ما كان لله ان يتخذ من ولد سبحانه اذا قضى امرا فانما يقول له كن فيكون (35)
هرگز براى خدا شايسته نبود كه فرزندى اختيار كند! منزه است او! هرگاه چيزى را فرمان دهد، مى‏گويد: «موجود باش!» همان دم موجود مى‏شود! (35)

و ان الله ربي و ربكم فاعبدوه هذا صراط مستقيم (36)
و خداوند، پروردگار من و شماست! او را پرستش كنيد; اين است راه راست! (36)

فاختلف الاحزاب من بينهم فويل للذين كفروا من مشهد يوم عظيم (37)
ولى (بعد از او) گروه‏هايى از ميان پيروانش اختلاف كردند; واى به حال كافران از مشاهده روز بزرگ (رستاخيز)! (37)

اسمع بهم و ابصر يوم ياتوننا لكن الظالمون اليوم في ضلال مبين (38)
در آن روز كه نزد ما مى‏آيند، چه گوشهاى شنوا و چه چشمهاى بينايى پيدا مى‏كنند! ولى اين ستمگران امروز در گمراهى آشكارند! (38)

و انذرهم يوم الحسرة اذ قضي الامر و هم في غفلة و هم لا يؤمنون (39)
آنان را از روز حسرت ( روز رستاخيز كه براى همه مايه تاسف است) بترسان، در آن هنگام كه همه چيز پايان مى‏يابد! و آنها در غفلتند و ايمان نمى‏آورند! (39)

انا نحن نرث الارض و من عليها و الينا يرجعون (40)
ما، زمين و تمام كسانى را كه بر آن هستند، به ارث مى‏بريم; و همگى بسوى ما بازگردانده مى‏شوند! (40)

و اذكر في الكتاب ابراهيم انه كان صديقا نبيا (41)
در اين كتاب، ابراهيم را ياد كن، كه او بسيار راستگو، و پيامبر (خدا) بود! (41)

اذ قال لابيه يا ابت لم تعبد ما لا يسمع و لا يبصر و لا يغني عنك شيئا (42)
هنگامى كه به پدرش گفت: «اى پدر! چرا چيزى را مى‏پرستى كه نه مى‏شنود، و نه مى‏بيند، و نه هيچ مشكلى را از تو حل مى‏كند؟! (42)

يا ابت اني قد جاءني من العلم ما لم ياتك فاتبعني اهدك صراطا سويا (43)
اى پدر! دانشى براى من آمده كه براى تو نيامده است; بنابر اين از من پيروى كن، تا تو را به راه راست هدايت كنم! (43)

يا ابت لا تعبد الشيطان ان الشيطان كان للرحمن عصيا (44)
اى پدر! شيطان را پرستش مكن، كه شيطان نسبت به خداوند رحمان، عصيانگر بود! (44)

يا ابت اني اخاف ان يمسك عذاب من الرحمن فتكون للشيطان وليا (45)
اى پدر! من از اين مى‏ترسم كه از سوى خداوند رحمان عذابى به تو رسد، در نتيجه از دوستان شيطان باشى!» (45)

قال ا راغب انت عن آلهتي يا ابراهيم لئن لم تنته لارجمنك و اهجرني مليا (46)
گفت: «اى ابراهيم! آيا تو از معبودهاى من روى گردانى؟! اگر (از اين كار) دست برندارى، تو را سنگسار مى‏كنم! و براى مدتى طولانى از من دور شو!» (46)

قال سلام عليك ساستغفر لك ربي انه كان بي حفيا (47)
(ابراهيم) گفت: «سلام بر تو! من بزودى از پروردگارم برايت تقاضاى عفو مى‏كنم; چرا كه او همواره نسبت به من مهربان بوده است! (47)

و اعتزلكم و ما تدعون من دون الله و ادعوا ربي عسى الا اكون بدعاء ربي شقيا (48)
و از شما، و آنچه غير خدا مى‏خوانيد، كناره‏گيرى مى‏كنم; و پروردگارم را مى‏خوانم; و اميدوارم در خواندن پروردگارم بى‏پاسخ نمانم!» (48)

فلما اعتزلهم و ما يعبدون من دون الله وهبنا له اسحاق و يعقوب و كلا جعلنا نبيا (49)
هنگامى كه از آنان و آنچه غير خدا مى‏پرستيدند كناره‏گيرى كرد، ما اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم; و هر يك را پيامبرى (بزرگ) قرار داديم! (49)

و وهبنا لهم من رحمتنا و جعلنا لهم لسان صدق عليا (50)
و از رحمت خود به آنان عطا كرديم; و براى آنها نام نيك و مقام برجسته‏اى (در ميان همه امتها) قرار داديم! (50)

و اذكر في الكتاب موسى انه كان مخلصا و كان رسولا نبيا (51)
و در اين كتاب (آسمانى) از موسى ياد كن، كه او مخلص بود، و رسول و پيامبرى والا مقام! (51)

و ناديناه من جانب الطور الايمن و قربناه نجيا (52)
ما او را از طرف راست (كوه) طور فراخوانديم; و نجواكنان او را (به خود) نزديك ساختيم; (52)

و وهبنا له من رحمتنا اخاه هارون نبيا (53)
و ما از رحمت خود، برادرش هارون را -كه پيامبر بود- به او بخشيديم. (53)

و اذكر في الكتاب اسماعيل انه كان صادق الوعد و كان رسولا نبيا (54)
و در اين كتاب (آسمانى) از اسماعيل (نيز) ياد كن، كه او در وعده‏هايش صادق، و رسول و پيامبرى (بزرگ) بود! (54)

و كان يامر اهله بالصلاة و الزكاة و كان عند ربه مرضيا (55)
او همواره خانواده‏اش را به نماز و زكات فرمان مى‏داد; و همواره مورد رضايت پروردگارش بود. (55)

و اذكر في الكتاب ادريس انه كان صديقا نبيا (56)
و در اين كتاب، از ادريس (نيز) ياد كن، او بسيار راستگو و پيامبر (بزرگى) بود. (56)

و رفعناه مكانا عليا (57)
و ما او را به مقام والايى رسانديم. (57)

اولئك الذين انعم الله عليهم من النبيين من ذرية آدم و ممن حملنا مع نوح و من ذرية ابراهيم و اسرائيل و ممن هدينا و اجتبينا اذا تتلى عليهم آيات الرحمن خروا سجدا و بكيا (58)
آنها پيامبرانى بودند كه خداوند مشمول نعمتشان قرار داده بود، از فرزندان آدم، و از كسانى كه با نوح بر كشتى سوار كرديم، و از دودمان ابراهيم و يعقوب، و از كسانى كه هدايت كرديم و برگزيديم. آنها كسانى بودند كه وقتى آيات خداوند رحمان بر آنان خوانده مى‏شد به خاك مى‏افتادند، در حالى كه سجده مى‏كردند و گريان بودند. (58)

فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاة و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا (59)
اما پس از آنان، فرزندان ناشايسته‏اى روى كار آمدند كه نماز را تباه كردند، و از شهوات پيروى نمودند; و بزودى (مجازات) گمراهى خود را خواهند ديد! (59)

الا من تاب و آمن و عمل صالحا فاولئك يدخلون الجنة و لا يظلمون شيئا (60)
مگر آنان كه توبه كنند، و ايمان بياورند، و كار شايسته انجام دهند; چنين كسانى داخل بهشت مى‏شوند، و كمترين ستمى به آنان نخواهد شد. (60)

جنات عدن التي وعد الرحمن عباده بالغيب انه كان وعده ماتيا (61)
وارد باغهايى جاودانى مى‏شوند كه خداوند رحمان بندگانش را به آن وعده داده است; هر چند آن را نديده‏اند; مسلما وعده خدا تحقق يافتنى است! (61)

لا يسمعون فيها لغوا الا سلاما و لهم رزقهم فيها بكرة و عشيا (62)
در آن جا هرگز گفتار لغو و بيهوده‏اى نمى‏شنوند; و جز سلام در آن جا سخنى نيست; و هر صبح و شام، روزى آنان در بهشت مقرر است. (62)

تلك الجنة التي نورث من عبادنا من كان تقيا (63)
اين همان بهشتى است كه به بندگان پرهيزگار خود، به ارث مى‏دهيم. (63)

و ما نتنزل الا بامر ربك له ما بين ايدينا و ما خلفنا و ما بين ذلك و ما كان ربك نسيا (64)
(پس از تاخير وحى، جبرئيل به پيامبر عرض كرد:) ما جز بفرمان پروردگار تو، نازل نمى‏شويم; آنچه پيش روى ما، و پشت سر ما، و آنچه ميان اين دو مى‏باشد، همه از آن اوست; و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده (و نيست)! (64)

رب السماوات و الارض و ما بينهما فاعبده و اصطبر لعبادته هل تعلم له سميا (65)
همان پروردگار آسمانها و زمين، و آنچه ميان آن دو قرار دارد! او را پرستش كن; و در راه عبادتش شكيبا باش! آيا مثل و مانندى براى او مى‏يابى؟! (65)

و يقول الانسان ا اذا ما مت لسوف اخرج حيا (66)
انسان مى‏گويد: «آيا پس از مردن، زنده (از قبر) بيرون خواهم آمد؟!» (66)

ا و لا يذكر الانسان انا خلقناه من قبل و لم يك شيئا (67)
آيا انسان به خاطر نمى‏آورد كه ما پيش از اين او را آفريديم در حالى كه چيزى نبود؟! (67)

فو ربك لنحشرنهم و الشياطين ثم لنحضرنهم حول جهنم جثيا (68)
سوگند به پروردگارت كه همه آنها را همراه با شياطين در قيامت جمع مى‏كنيم; سپس همه را -در حالى كه به زانو درآمده‏اند- گرداگرد جهنم حاضر مى‏سازيم. (68)

ثم لننزعن من كل شيعة ايهم اشد على الرحمن عتيا (69)
سپس از هر گروه و جمعيتى، كسانى را كه در برابر خداوند رحمان از همه سركش تر بوده‏اند، جدا مى‏كنيم. (69)

ثم لنحن اعلم بالذين هم اولى بها صليا (70)
بعد از آن، ما بخوبى از كسانى كه براى سوختن در آتش سزاوارترند، آگاهتريم! (70)

و ان منكم الا واردها كان على ربك حتما مقضيا (71)
و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم مى‏شويد; اين امرى است حتمى و قطعى بر پروردگارت! (71)

ثم ننجي الذين اتقوا و نذر الظالمين فيها جثيا (72)
سپس آنها را كه تقوا پيشه كردند از آن رهايى مى‏بخشيم; و ظالمان را -در حالى كه (از ضعف و ذلت) به زانو درآمده‏اند- در آن رها مى‏سازيم. (72)

و اذا تتلى عليهم آياتنا بينات قال الذين كفروا للذين آمنوا اي الفريقين خير مقاما و احسن نديا (73)
و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان خوانده مى‏شود، كافران به مؤمنان مى‏گويند: «كدام يك از دو گروه ( ما و شما) جايگاهش بهتر، و جلسات انس و مشورتش زيباتر، و بخشش او بيشتر است؟ !» (73)

و كم اهلكنا قبلهم من قرن هم احسن اثاثا و رءيا (74)
چه بسيار اقوامى را پيش از آنان نابود كرديم كه هم مال و ثروتشان از آنها بهتر بود، و هم ظاهرشان آراسته‏تر! (74)

قل من كان في الضلالة فليمدد له الرحمن مدا حتى اذا راوا ما يوعدون اما العذاب و اما الساعة فسيعلمون من هو شر مكانا و اضعف جندا (75)
بگو: «كسى كه در گمراهى است، بايد خداوند به او مهلت دهد تا زمانى كه وعده الهى را با چشم خود ببينند: يا عذاب (اين دنيا)، يا (عذاب) قيامت! (آن روز) خواهند دانست چه كسى جايش بدتر، و لشكرش ناتوانتر است!» (75)

و يزيد الله الذين اهتدوا هدى و الباقيات الصالحات خير عند ربك ثوابا و خير مردا (76)
(اما) كسانى كه در راه هدايت گام نهادند، خداوند بر هدايتشان مى‏افزايد; و آثار شايسته‏اى كه (از انسان) باقى مى‏ماند، ثوابش در پيشگاه پروردگارت بهتر، و عاقبتش خوبتر است! (76)

ا فرايت الذي كفر بآياتنا و قال لاوتين مالا و ولدا (77)
آيا ديدى كسى را كه به آيات ما كافر شد، و گفت: «اموال و فرزندان فراوانى به من داده خواهد شد»؟! (77)

اطلع الغيب ام اتخذ عند الرحمن عهدا (78)
آيا او از غيب آگاه گشته، يا نزد خدا عهد و پيمانى گرفته است؟! (78)

كلا سنكتب ما يقول و نمد له من العذاب مدا (79)
هرگز چنين نيست! ما بزودى آنچه را مى‏گويد مى‏نويسيم و عذاب را بر او مستمر خواهيم داشت! (79)

و نرثه ما يقول و ياتينا فردا (80)
آنچه را او مى‏گويد (از اموال و فرزندان)، از او به ارث مى‏بريم، و به صورت تنها نزد ما خواهد آمد! (80)

و اتخذوا من دون الله آلهة ليكونوا لهم عزا (81)
و آنان غير از خدا، معبودانى را براى خود برگزيدند تا مايه عزتشان باشد! (چه پندار خامى!) (81)

كلا سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدا (82)
هرگز چنين نيست! به زودى (معبودها) منكر عبادت آنان خواهند شد; (بلكه) بر ضدشان قيام مى‏كنند! (82)

ا لم تر انا ارسلنا الشياطين على الكافرين تؤزهم ازا (83)
آيا نديدى كه ما شياطين را بسوى كافران فرستاديم تا آنان را شديدا تحريك كنند؟! (83)

فلا تعجل عليهم انما نعد لهم عدا (84)
پس درباره آنان شتاب مكن; ما آنها (و اعمالشان) را به دقت شماره ميكنيم! (84)

يوم نحشر المتقين الى الرحمن وفدا (85)
در آن روز كه پرهيزگاران را دسته جمعى بسوى خداوند رحمان (و پاداشهاى او) محشور مى‏كنيم... (85)

و نسوق المجرمين الى جهنم وردا (86)
و مجرمان را (همچون شتران تشنه‏كامى كه‏به سوى آبگاه مى‏روند) به جهنم مى‏رانيم... (86)

لا يملكون الشفاعة الا من اتخذ عند الرحمن عهدا (87)
آنان هرگز مالك شفاعت نيستند; مگر كسى كه نزد خداوند رحمان، عهد و پيمانى دارد. (87)

و قالوا اتخذ الرحمن ولدا (88)
و گفتند: «خداوند رحمان فرزندى براى خود برگزيده است‏». (88)

لقد جئتم شيئا ادا (89)
راستى مطلب زشت و زننده‏اى گفتيد! (89)

تكاد السماوات يتفطرن منه و تنشق الارض و تخر الجبال هدا (90)
نزديك است به خاطر اين سخن آسمانها از هم متلاشى گردد، و زمين شكافته شود، و كوه‏ها بشدت فرو ريزد... (90)

ان دعوا للرحمن ولدا (91)
از اين رو كه براى خداوند رحمان فرزندى قائل شدند! (91)

و ما ينبغي للرحمن ان يتخذ ولدا (92)
در حالى كه هرگز براى خداوند رحمان سزاوار نيست كه فرزندى برگزيند! (92)

ان كل من في السماوات و الارض الا آتي الرحمن عبدا (93)
تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، بنده اويند! (93)

لقد احصاهم و عدهم عدا (94)
خداوند همه آنها را احصا كرده، و به دقت شمرده است! (94)

و كلهم آتيه يوم القيامة فردا (95)
و همگى روز رستاخيز، تك و تنها نزد او حاضر مى‏شوند! (95)

ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا (96)
مسلما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، خداوند رحمان محبتى براى آنان در دلها قرار مى‏دهد! (96)

فانما يسرناه بلسانك لتبشر به المتقين و تنذر به قوما لدا (97)
و ما فقط آن ( قرآن) را بر زبان تو آسان ساختيم تا پرهيزگاران را بوسيله آن بشارت دهى، و دشمنان سرسخت را با آنان انذار كنى. (97)

و كم اهلكنا قبلهم من قرن هل تحس منهم من احد او تسمع لهم ركزا (98)
چه بسيار اقوام (بى‏ايمان و گنهكارى) را كه پيش از آنان هلاك كرديم; آيا احدى از آنها را احساس مى‏كنى؟! يا كمترين صدايى از آنان مى‏شنوى؟! (98)