فرهنگ (هنر ، شعر ، ادبیات و ...) همه برای ترویج زیبایی ، دانایی و خوبی هستند

زیبایی و دانایی هر دو خوب هستند و خوب بودن برای همه ممکن است. خوب و شاد باشید

صفحه اصلی >> Cultural Part - بخش فرهنگي >> حافظ شیرازی - صفحه 119


جز آستان تواَم در جهان پناهی نیست


حافظ شیرازی - صفحه 109
جز آستان تواَم در جهان پناهی نیست سَر مرا، بجز این دَر، حواله‌گاهی نیست *
عدو چو تیغ کشد، من سپر بیندازم که تیغ ما بجز از ناله‌ای و آهی نیست
چرا ز کوی خرابات روی برتابم؟ کز این بِهْ هم به جهان هیچ رسم و راهی نیست
زمانه گر بزند آتشم به خِرمنِ عمر بگو بسوز، که بر من به برگ کاهی نیست **
غلام نرگس جماش آن سهی سروم که از شراب غرورش به کس نگاهی نیست ***
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست #
عنان کشیده رو، ای پادشاه کشور حُسن! که نیست بر سر راهی که دادخواهی نیست ##
چنین که از همه سو دام راه می‌بینم بِهْ از حمایت زلفش مرا پناهی نیست
خزینه دل حافظ به زلف و خال مده که کارهای چنین حد هر سیاهی نیست

* در آیه 36 سوره زمر خداوند می فرماید آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ و حافظ در این بیت شهادت میدهد او کافیست که جز او پناهی نیست البته عارفان بویژه حافظ چون همیشه خود را در حضور خداوند احساس میکنند بجای (سوم شخص) او خداوند را تو (دوم شخص) خطاب قرار میدهند مولانا هم به همین شکل و با همین مفهوم میگوید
بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود، داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود
** مولانا در جای دیگری همین معنی را به شکل زیر می فرماید
روزها گر رفت گو: رو باک نیست، تو بمان، ای آن که چون تو پاک نیست
برای همین وقتی حافظ میگوید گر آتش عشق به خوبی بخواهد تمام عمر مرا بسوزاند، من خواهم گفت بسوزان که باکی نیست که عمر در عشق او به برگ کاهی نیست و اصلا عمر را او داده و حیف نیست که عمر هدر کنیم در راه غیر او؟ غیر حق؟ غیر عشق؟ غیر خوبی؟!...
*** بارها بیان شده که عوام ظاهر بین وقتی سخن از مستی و شراب میشود فقط شراب انگور را تصور میکنند همانگونه که وقتی سخن از یار و دلبر و دلدار می شود فقط آنرا موجودی دوپا برداشت میکنند که همان آدمیزاد است در حالی که یار در سخن عارف اینقدر محدود نیست و شراب هم فقط آب انگور نیست.
به قول مولانا خُمهاست از آن باده خُمهاست از این باده، تا نشکنی آن خم را هرگز نچشی این را
شرابها بسیار است که برخی حلال است مثل شراب نور و معرفت و برخی حرام مثل شراب آب انگور و برخی حرام اندر حرام مثل شراب غرور که خداوند در قرآن در آیه 37 سوره اسرا میفرماید
در زمين از روى سرمستى و (تکبر و غرور) خودبينى گام برمدار ، که تو هرگز نمى توانى زمين را بشکافى
قبلا اشاره شد که غرور و تکبر و خودخواهی گناه شیطان است که او را از خداوند دور ساخت و انسان باید بسیار مراقب بلایی که شیطان آرزو دارد انسان را به آن دچار کند باشد
# بلایی که قطعا هیچ حاصلی نخواهد داشت مگر مردم آزاری و ظلم و ستم، چراکه مغرور به مرور از خوی انسانی خارج شده و خلق و خوی شیطانی پیدا میکند چراکه خود را از دیگران برتر میبیند و درنتیجه همه چیز را به ناحق فقط برای خود میخواهد و این موجب ظلم و ستم می شود
ظلم حق الناس است که خداوند آنرا نمیبخشد مگر آنکه ظالم پس از توبه آنرا جبران نماید برای همین این مثل که بخشی از شعر معروفی است رواج یافته که می بخور منبر بسوزان مردم آزاری مکن چراکه مِی خوردن اشاره به حق النفس است و منبر سوزاندن اشاره به حق الله است که خداوند اگر از این دو به مهربانی چشم پوشی کند، حق الناس را چشم پوشی نمیکند که از عدل بدور است
## خداوند خود شاه خوبان است و شاه سرزمین خوبی و چنین خوبی جز به عدل و داد عمل نمیکند و انسان به هر راهی که رود سرانجام در ترازوی دادخواهی الهی باید پاسخگو باشد حتی بدترین ظالمان تاریخ که در این دنیا سزای کامل جنایات خود را نمی بینند از عدل الهی در امان نیستند که سعدی در این باره میفرماید
ستاننده داد آن کس خداست، که نتواند از پادشه دادخواست
حاکم و پادشاه ظالم باید بداند که خداوند خود وکیل مدافع و دادستان تمام مظلومانی است که قادر نیستند علیه تسلط ظالم اقدامی کنند و آن یگانه که رحمان و رحیم است ولی برای ظالمان، جبار و قهار می شود و قهر او که قادر است بسیار وحشتناک تر از حد تصور است... فقط انشاالله که ما از ظالمین نباشیم
حافظ شیرازی (2018/05/13-04:00)



اندیشه پاک
اگر مرادِ تو، ای دوست، بی‌مرادیِ ماستمرادِ خویش دگرباره من نخواهم خواست
اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویشخلاف رأی تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستانِ کریمتفاوتی نکند، چون نظر به‌عینِ رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مُبَدَّل شدخلل‌پذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هرچه کنی، دل نخواهی آزردنکه هرچه دوست پسندد به‌جای دوست، رواست #
بلا و زحمتِ امروز بر دل درویشاز آن خوش است که امیدِ رحمتِ فرداست *
* عرفا از جمله سعدی همواره اشاره به عدم نومیدی از رحمت الهی دارند برای مثال
مپندار از آن در که هرگز نبست، که نومید گردد برآورده دست
ذات حضرت حق بخشنده است و طبق آیات قرآن او رحمت را بر خود واجب نموده
پروردگارتان رحمت را بر خود واجب کرده است (آیه 54 سوره انعام)
حافظ نیز بارها به این موضوع اشاره دارد از جمله
لطف خدا بیشتر از جرم ماست ، نکته سربسته چه دانی خموش
اشاره و تاکید این بزرگان به عنوان انسان شناس و حکیم بر عدم نومیدی از رحمت الهی برطبق آیات قرآن برای این است که اولین مرحله بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی همین یاس و نومیدی است
همگان باید مراقب حرف و عمل خود باشند تا مردم را در مسیر نومیدی که در خلاف جهت خداست قرار ندهند که این عمل گاه عواقب جبران ناپذیری برای فرد و جامعه دارد

# ابیات مرتبط با این شعر
672670مشاهده متن کاملسعدی شیرازی (2019/09/12-02:00)


633
زیبایی ، حقیقت ، خوبی
زیبایی ، حقیقت ، خوبی