فرهنگ (هنر ، شعر ، ادبیات و ...) همه برای ترویج زیبایی ، دانایی و خوبی هستند

زیبایی و دانایی هر دو خوب هستند و خوب بودن برای همه ممکن است. خوب و شاد باشید

صفحه اصلی >> Cultural Part - بخش فرهنگي >> مولانا - صفحه 44


گفت پیغامبر کای ظاهرنگر


مولانا - صفحه 44
گفت پیغامبر کای ظاهرنگر تو مبین او را جوان و بی‌هنر
ای بسا ریش سیاه و مردت پیر ای بسا ریش سپید و دل چو قیر
عقل او را آزمودم بارها کرد پیری آن جوان در کارها
پیر پیر عقل باشد ای پسر نه سپیدی موی اندر ریش و سر
از بلیس او پیرتر خود کی بود چونک عقلش نیست او لاشی بود
طفل گیرش چون بود عیسی نفس پاک باشد از غرور و از هوس
آن سپیدی مو دلیل پختگیست پیش چشم بسته کش کوته‌تگیست
آن مقلد چون نداند جز دلیل در علامت جوید او دایم سبیل
بهر او گفتیم که تدبیر را چونک خواهی کرد بگزین پیر را
آنک او از پرده‌ی تقلید جَست او به نور حق ببیند آنچ هست
نور پاکش بی‌دلیل و بی‌بیان پوست بشکافد در آید در میان
پیش ظاهربین چه قلب و چه سره او چه داند چیست اندر قوصره
ای بسا زر سیه کرده بدود تا رهد از دست هر دزدی حسود
ای بسا مس زر اندوده به زر تا فروشد آن به عقل مختصر
ما که باطن‌بین جمله‌ی کشوریم دل ببینیم و به ظاهر ننگریم
قاضیانی که به ظاهر می‌تنند حکم بر اشکال ظاهر می‌کنند
چون شهادت گفت و ایمانی نمود حکم او مومن کنند این قوم زود
بس منافق کاندرین ظاهر گریخت خون صد مومن به پنهانی بریخت
جهد کن تا پیر عقل و دین شوی تا چو عقل کل تو باطن‌بین شوی
از عدم چون عقل زیبا رو گشاد خلعتش داد و هزارش نام داد
کمترین زان نامهای خوش‌نفس این که نبود هیچ او محتاج کس
گر به صورت وا نماید عقل رو تیره باشد روز پیش نور او
ور مثال احمقی پیدا شود ظلمت شب پیش او روشن بود
کو ز شب مظلم‌تر و تاری‌ترست لیک خفاش شقی ظلمت‌خرست
اندک اندک خوی کن با نور روز ورنه خفاشی بمانی بیفروز
عاشق هر جا شکال و مشکلیست دشمن هر جا چراغ مقبلیست
ظلمت اشکال زان جوید دلش تا که افزون‌تر نماید حاصلش
تا ترا مشغول آن مشکل کند وز نهاد زشت خود غافل کند
مولانا (2017/02/28-23:00)



اندیشه پاک
اگر مرادِ تو، ای دوست، بی‌مرادیِ ماستمرادِ خویش دگرباره من نخواهم خواست
اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویشخلاف رأی تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستانِ کریمتفاوتی نکند، چون نظر به‌عینِ رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مُبَدَّل شدخلل‌پذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هرچه کنی، دل نخواهی آزردنکه هرچه دوست پسندد به‌جای دوست، رواست #
بلا و زحمتِ امروز بر دل درویشاز آن خوش است که امیدِ رحمتِ فرداست *
* عرفا از جمله سعدی همواره اشاره به عدم نومیدی از رحمت الهی دارند برای مثال
مپندار از آن در که هرگز نبست، که نومید گردد برآورده دست
ذات حضرت حق بخشنده است و طبق آیات قرآن او رحمت را بر خود واجب نموده
پروردگارتان رحمت را بر خود واجب کرده است (آیه 54 سوره انعام)
حافظ نیز بارها به این موضوع اشاره دارد از جمله
لطف خدا بیشتر از جرم ماست ، نکته سربسته چه دانی خموش
اشاره و تاکید این بزرگان به عنوان انسان شناس و حکیم بر عدم نومیدی از رحمت الهی برطبق آیات قرآن برای این است که اولین مرحله بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی همین یاس و نومیدی است
همگان باید مراقب حرف و عمل خود باشند تا مردم را در مسیر نومیدی که در خلاف جهت خداست قرار ندهند که این عمل گاه عواقب جبران ناپذیری برای فرد و جامعه دارد

# ابیات مرتبط با این شعر
672670مشاهده متن کاملسعدی شیرازی (2019/09/12-02:00)


407
زیبایی ، حقیقت ، خوبی
زیبایی ، حقیقت ، خوبی