فرهنگ (هنر ، شعر ، ادبیات و ...) همه برای ترویج زیبایی ، دانایی و خوبی هستند

زیبایی و دانایی هر دو خوب هستند و خوب بودن برای همه ممکن است. خوب و شاد باشید

صفحه اصلی >> Cultural Part - بخش فرهنگي >> مولانا - صفحه 58


کجایید ای شهیدان خدایی


مولانا - صفحه 58
کجایید ای شهیدان خدایی بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک‌بالان عاشق پرنده‌تر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی بدانسته فلک را درگشایی
کجایید ای ز جان و جا رهیده کسی مر عقل را گوید کجایی
کجایید ای درِ زندان شکسته بداده وام‌داران را رهایی
کجایید ای درِ مخزن گشاده کجایید ای نوای بی‌نوایی
در آن بحرید کاین عالم کف اوست زمانی بیش دارید آشنایی
کف دریاست صورت‌های عالم ز کف بگذر اگر اهل صفایی
دلم کف کرد کاین نقش سخن شد بهل نقش و به دل رو گر ز مایی
برآ ای شمس تبریزی ز مشرق که اصلِ اصلِ اصلِ هر ضیایی
* عاشقان امام حسین (ع) این شعر را حتما شنیده اند اما شاید کمتر متذکر شده باشند که این شعر از مولانا است
در بیت اول این شعر اشاره به بلاجویان دشت کربلا به صورت واضح اشاره به واقعه عاشورا دارد که برای امام حسین و یارانش رخ داده و باز تاکید دیگری بر آمادگی به پذیرش بلا برای عاشقان راه حق است همانطور که قبلا در گلچین مربوط به بلا به این موضوع اشاره شد
مولوی در قصه‌ی هاروت و ماروت و دلیری ایشان بر امتحانات حق تعالی در دفتر سوم مثنوی، در بیت دیگری این موضوع آمادگی برای رویارویی با بلا برای سالکان راه حق را به شکل دیگری در رابطه با واقعه کربلا در بیت زیر بیان می کند
هین مدو گستاخ در دشت بلا ، هین مران کورانه اندر کربلا
اگر کسی این داستان را خوانده باشد متوجه می شود که از ابتدا مولانا خواننده را هشدار می دهد که در امتحانات حق تعالی دامهای بسیاری از شهوت وجود دارد که پای سالکان راه را سست می کند همچنین علاوه بر شهوت که فریب و وعده دنیاست از سوی دیگر ترس از بلا نیز مانعی دیگر برای سالکان راه حق است که مولانا اشاره می کند اگر مثل امام حسین مقدمات راه را فراهم نکرده ای گستاخی مکن و پا در جای پای بزرگان مگذار و کورانه وارد وادی و دشت بلا و کربلا مشو که حافظ نیز همین معنی را به گونه ای دیگر گفته
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف، مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
درک این موضوع چنان دشوار نیست که بزرگانی همچون امام حسین قبل از رسیدن به مرحله دادن سر در راه حق در بیابان کربلا بارها در میدانهای کوچکتر دیگری در کوچه و بازار برای حق از سر هوا و هوس گذشته اند و بارها سر سود و زیان را بریده اند تا به آن مرحله از شجاعت و شهامت رسیده اند و هر خامی نه تنها قادر به انجام آن کار بزرگ نیست بلکه خود حضرت حق زنده ابدی است و اجازه نمی دهد هر کس و ناکسی نام خود را در لیست عاشقانش بنویسد و کشته راه او شود
در جای دیگری مولانا باز به واقعه کربلا اشاره می کند و ظلمهایی که خاندان امام حسین (ع) از سمت یزید و شمر در کربلا دیدند را امتحان الهی می نامد و می فرماید
ناله و نوحه کنند اندر بکا، شیعه عاشورا برای کربلا
بشمرند آن ظلمها و امتحان ، کز یزید و شمر دید آن خاندان
و در ادامه می رسد به جایی که به حال و روز امروز ما اشاره می کند و می گوید
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان ، زآنک بد مرگیست این خواب گران
به ما می گوید که ما باید برای خود عزاداری کنیم که از وجود آن رستم و شیرخدا در واقعه کربلا بهره ای جز ماتم نصیب ما نشده و قدر آن روح بزرگ را نمی دانیم و بجای شناخت او و راهش باز به کم قانع شده ایم و تنها برایش عزاداری می کنیم
درحالی که کدام عاشقی هست که ادعای عشق کند و تنها برای معشوق خود گریه کند؟! درستش این است که عاشق باید برای معشوق کاری کند و خواسته او را اجابت نماید
کسانی که ادعای عشق حسین را دارند و تنها به عزاداری برای او اکتفا می کنند اینچنین حالی دارند در حالی که خواسته حسین (ع) برپایی حق بود و برای حق جان خود و خانواده اش را داد تا به ما نشان دهد "كل يوم عاشوراء وكل أرض كربلاء" یعنی ای عزیزان هر روز برای شما اتفاق می افتد نبرد انتخاب حق یا باطل و اگر یار و عاشق حسین هستید باید به هر هزینه و بلایی مثل حسین حق را انتخاب کنید اگر عاشق راستین هستید وگرنه مدعیان دروغی عشق بسیارند همانطور که به حسین نامه دادند و وی را دعوت نمودند ولی او را در بیابان عالم بدون یاری رها کردند و جان حقیر خود را به خیال خام خود حفظ کردند و کمتر آزاده ای بود مثل حُر که شهادت در کنار حسین را به زندگی بی او ترجیح دهد و متاسفانه این است حال روز امروز بسیاری از کوفیان زمان.
اما مولانا در ادامه معرفت خویش نسبت به بزرگان و از جمله امام حسین را به رخ می کشد و می فرماید آنچه شما در کربلا ، بلا تصور می کنید برای اهل معرفت مثل حسین (ع) رهایی از بند دنیا است و می گوید
روح سلطانی ز زندانی بجست ، جامه چه درانیم و چون خاییم دست
امام حسین را سلطانی معرفی می کند که از زندان دنیا رها شده و نباید برای او جامه چاک کنیم بلکه باید از بلای دوری او و امثال او جامه بدرانیم
مولانا (2017/08/30-03:00)



اندیشه پاک
اگر مرادِ تو، ای دوست، بی‌مرادیِ ماستمرادِ خویش دگرباره من نخواهم خواست
اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویشخلاف رأی تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستانِ کریمتفاوتی نکند، چون نظر به‌عینِ رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مُبَدَّل شدخلل‌پذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هرچه کنی، دل نخواهی آزردنکه هرچه دوست پسندد به‌جای دوست، رواست #
بلا و زحمتِ امروز بر دل درویشاز آن خوش است که امیدِ رحمتِ فرداست *
* عرفا از جمله سعدی همواره اشاره به عدم نومیدی از رحمت الهی دارند برای مثال
مپندار از آن در که هرگز نبست، که نومید گردد برآورده دست
ذات حضرت حق بخشنده است و طبق آیات قرآن او رحمت را بر خود واجب نموده
پروردگارتان رحمت را بر خود واجب کرده است (آیه 54 سوره انعام)
حافظ نیز بارها به این موضوع اشاره دارد از جمله
لطف خدا بیشتر از جرم ماست ، نکته سربسته چه دانی خموش
اشاره و تاکید این بزرگان به عنوان انسان شناس و حکیم بر عدم نومیدی از رحمت الهی برطبق آیات قرآن برای این است که اولین مرحله بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی همین یاس و نومیدی است
همگان باید مراقب حرف و عمل خود باشند تا مردم را در مسیر نومیدی که در خلاف جهت خداست قرار ندهند که این عمل گاه عواقب جبران ناپذیری برای فرد و جامعه دارد

# ابیات مرتبط با این شعر
672670مشاهده متن کاملسعدی شیرازی (2019/09/12-02:00)


541
زیبایی ، حقیقت ، خوبی
زیبایی ، حقیقت ، خوبی