فرهنگ (هنر ، شعر ، ادبیات و ...) همه برای ترویج زیبایی ، دانایی و خوبی هستند

زیبایی و دانایی هر دو خوب هستند و خوب بودن برای همه ممکن است. خوب و شاد باشید

صفحه اصلی >> Cultural Part - بخش فرهنگي >> مولانا - صفحه 28


وقت خشم و وقت شهوت مرد کو ، طالب مردی چنینم کو به کو


مولانا - صفحه 28
وقت خشم و وقت شهوت مرد کو ، طالب مردی چنینم کو به کو
آن یکی با شمع برمی‌گشت روزگرد بازاری دلش پر عشق و سوز
بوالفضولی گفت او را کای فلانهین چه می‌جویی به سوی هر دکان
هین چه می‌گردی تو جویان با چراغدر میان روز روشن چیست لاغ
گفت می‌جویم به هر سو آدمیکه بود حی از حیات آن دمی
هست مردی گفت این بازار پرمردمانند آخر ای دانای حر
گفت خواهم مرد بر جادهٔ دو رهدر ره خشم و به هنگام شره
وقت خشم و وقت شهوت مرد کوطالب مردی چنینم کو به کو
کو درین دو حال مردی در جهانتا فدای او کنم امروز جان
گفت نادر چیز می‌جویی ولیکغافل از حکم و قضایی بین تو نیک
ناظر فرعی ز اصلی بی‌خبرفرع ماییم اصل احکام قدر
چرخ گردان را قضا گمره کندصدعطارد را قضا ابله کند
تنگ گرداند جهان چاره راآب گرداند حدید و خاره را
ای قراری داده ره را گام گامخام خامی خام خامی خام خام
چون بدیدی گردش سنگ آسیاآب جو را هم ببین آخر بیا
خاک را دیدی برآمد در هوادر میان خاک بنگر باد را
دیگهای فکر می‌بینی به جوشاندر آتش هم نظر می‌کن به هوش
گفت حق ایوب را در مکرمتمن بهر موییت صبری دادمت
هین به صبر خود مکن چندین نظرصبر دیدی صبر دادن را نگر
چند بینی گردش دولاب راسر برون کن هم ببین تیز آب را
تو همی‌گویی که می‌بینم ولیکدید آن را بس علامتهاست نیک
گردش کف را چو دیدی مختصرحیرتت باید به دریا در نگر
آنک کف را دید سر گویان بودوانک دریا دید او حیران بود
آنک کف را دید نیتها کندوانک دریا دید دل دریا کند
آنک کفها دید باشد در شمارو آنک دریا دید شد بی‌اختیار
آنک او کف دید در گردش بودوانک دریا دید او بی‌غش بود
مشاهده مطلب مربط با موضوع مرد
مولانا (2015/03/11-21:00)



اندیشه پاک
اگر مرادِ تو، ای دوست، بی‌مرادیِ ماستمرادِ خویش دگرباره من نخواهم خواست
اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویشخلاف رأی تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستانِ کریمتفاوتی نکند، چون نظر به‌عینِ رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مُبَدَّل شدخلل‌پذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هرچه کنی، دل نخواهی آزردنکه هرچه دوست پسندد به‌جای دوست، رواست #
بلا و زحمتِ امروز بر دل درویشاز آن خوش است که امیدِ رحمتِ فرداست *
* عرفا از جمله سعدی همواره اشاره به عدم نومیدی از رحمت الهی دارند برای مثال
مپندار از آن در که هرگز نبست، که نومید گردد برآورده دست
ذات حضرت حق بخشنده است و طبق آیات قرآن او رحمت را بر خود واجب نموده
پروردگارتان رحمت را بر خود واجب کرده است (آیه 54 سوره انعام)
حافظ نیز بارها به این موضوع اشاره دارد از جمله
لطف خدا بیشتر از جرم ماست ، نکته سربسته چه دانی خموش
اشاره و تاکید این بزرگان به عنوان انسان شناس و حکیم بر عدم نومیدی از رحمت الهی برطبق آیات قرآن برای این است که اولین مرحله بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی همین یاس و نومیدی است
همگان باید مراقب حرف و عمل خود باشند تا مردم را در مسیر نومیدی که در خلاف جهت خداست قرار ندهند که این عمل گاه عواقب جبران ناپذیری برای فرد و جامعه دارد

# ابیات مرتبط با این شعر
672670مشاهده متن کاملسعدی شیرازی (2019/09/12-02:00)


207
زیبایی ، حقیقت ، خوبی
زیبایی ، حقیقت ، خوبی