فرهنگ (هنر ، شعر ، ادبیات و ...) همه برای ترویج زیبایی ، دانایی و خوبی هستند

زیبایی و دانایی هر دو خوب هستند و خوب بودن برای همه ممکن است. خوب و شاد باشید

صفحه اصلی >> Cultural Part - بخش فرهنگي >> عطار - صفحه 4
صفحه12345678>>>


هفت شهر عشق و هفت مرحله عرفان


عطار - صفحه 4
هفت شهر عشق و هفت مرحله عرفان
وادی اول: طلب
چون فرو آیی به وادی طلب پیشت آید هر زمانی صد تعب
چون نماند هیچ معلومت به دست دل بباید پاک کرد از هرچ هست
چون دل تو پاک گردد از صفات تافتن گیرد ز حضرت نور ذات
چون شود آن نور بر دل آشکار در دل تو یک طلب گردد هزار
وادی دوم: عشق
بعد ازین، وادی عشق آید پدید غرق آتش شد، کسی کانجا رسید
کس درین وادی بجز آتش مباد وانک آتش نیست، عیشش خوش مباد
عاشق آن باشد که چون آتش بود گرم‌رو، سوزنده و سرکش بود
گر ترا آن چشم غیبی باز شد با تو ذرات جهان هم‌راز شد
ور به چشم عقل بگشایی نظر عشق را هرگز نبینی پا و سر
مرد کارافتاده باید عشق را مردم آزاده باید عشق را
وادی سوم: معرفت
بعد از آن بنمایدت پیش نظر معرفت را وادیی بی پا و سر
سیر هر کس تا کمال وی بود قرب هر کس حسب حال وی بود
معرفت زینجا تفاوت یافت‌ست این یکی محراب و آن بت یافت‌ست
چون بتابد آفتاب معرفت از سپهر این ره عالی‌صفت
هر یکی بینا شود بر قدر خویش بازیابد در حقیقت صدر خویش
وادی چهارم: استغنا
بعد ازین، وادی استغنا بود نه درو دعوی و نه معنی بود
هفت دریا، یک شمر اینجا بود هفت اخگر، یک شرر اینجا بود
هشت جنت، نیز اینجا مرده‌ای‌ست هفت دوزخ، همچو یخ افسرده‌ای‌ست
هست موری را هم اینجا ای عجب هر نفس صد پیل اجری بی سبب
تا کلاغی را شود پر حوصله کس نماند زنده، در صد قافله
گر درین دریا هزاران جان فتاد شبنمی در بحر بی‌پایان فتاد
وادی پنجم: توحید
بعد از این وادی توحید آیدت منزل تفرید و تجرید آیدت
رویها چون زین بیابان درکنند جمله سر از یک گریبان برکنند
گر بسی بینی عدد، گر اندکی آن یکی باشد درین ره در یکی
چون بسی باشد یک اندر یک مدام آن یک اندر یک، یکی باشد تمام
نیست آن یک کان احد آید ترا زان یکی کان در عدد آید ترا
چون برون ست از احد وین از عدد از ازل قطع نظر کن وز ابد
چون ازل گم شد، ابد هم جاودان هر دو را کس هیچ ماند در میان
چون همه هیچی بود هیچ این همه کی بود دو اصل جز پیچ این همه
وادی ششم: حیرت
بعد ازین وادی حیرت آیدت کار دایم درد و حسرت آیدت
مرد حیران چون رسد این جایگاه در تحیر مانده و گم کرده راه
هرچه زد توحید بر جانش رقم جمله گم گردد ازو گم نیز هم
گر بدو گویند: مستی یا نه‌ای؟ نیستی گویی که هستی یا نه‌ای
در میانی؟ یا برونی از میان؟ بر کناری؟ یا نهانی؟ یا عیان؟
فانیی؟ یا باقیی؟ یا هر دویی؟ یا نهٔ هر دو توی یا نه توی
گوید اصلا می‌ندانم چیز من وان ندانم هم، ندانم نیز من
عاشقم، اما، ندانم بر کیم نه مسلمانم، نه کافر، پس چیم؟
لیکن از عشقم ندارم آگهی هم دلی پرعشق دارم، هم تهی
وادی هفتم: فقر و فنا
بعد ازین وادی فقرست و فنا کی بود اینجا سخن گفتن روا؟
صد هزاران سایهٔ جاوید، تو گم شده بینی ز یک خورشید، تو
هر دو عالم نقش آن دریاست بس هرکه گوید نیست این سوداست بس
هرکه در دریای کل گم‌بوده شد دایما گم‌بودهٔ آسوده شد
گم شدن اول قدم، زین پس چه بود؟ لاجرم دیگر قدم را کس نبود
عود و هیزم چون به آتش در شوند هر دو بر یک جای خاکستر شودند
این به صورت هر دو یکسان باشدت در صفت فرق فراوان باشدت
گر، پلیدی گم شود در بحر کل در صفات خود فروماند به ذل
لیک اگر، پاکی درین دریا بود او چو نبود در میان زیبا بود
نبود او و او بود، چون باشد این؟ از خیال عقل بیرون باشد این
عطار (2017/07/12-10:00)



اندیشه پاک
اگر مرادِ تو، ای دوست، بی‌مرادیِ ماستمرادِ خویش دگرباره من نخواهم خواست
اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویشخلاف رأی تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستانِ کریمتفاوتی نکند، چون نظر به‌عینِ رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مُبَدَّل شدخلل‌پذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هرچه کنی، دل نخواهی آزردنکه هرچه دوست پسندد به‌جای دوست، رواست #
بلا و زحمتِ امروز بر دل درویشاز آن خوش است که امیدِ رحمتِ فرداست *
* عرفا از جمله سعدی همواره اشاره به عدم نومیدی از رحمت الهی دارند برای مثال
مپندار از آن در که هرگز نبست، که نومید گردد برآورده دست
ذات حضرت حق بخشنده است و طبق آیات قرآن او رحمت را بر خود واجب نموده
پروردگارتان رحمت را بر خود واجب کرده است (آیه 54 سوره انعام)
حافظ نیز بارها به این موضوع اشاره دارد از جمله
لطف خدا بیشتر از جرم ماست ، نکته سربسته چه دانی خموش
اشاره و تاکید این بزرگان به عنوان انسان شناس و حکیم بر عدم نومیدی از رحمت الهی برطبق آیات قرآن برای این است که اولین مرحله بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی همین یاس و نومیدی است
همگان باید مراقب حرف و عمل خود باشند تا مردم را در مسیر نومیدی که در خلاف جهت خداست قرار ندهند که این عمل گاه عواقب جبران ناپذیری برای فرد و جامعه دارد

# ابیات مرتبط با این شعر
672670مشاهده متن کاملسعدی شیرازی (2019/09/12-02:00)


489
زیبایی ، حقیقت ، خوبی
زیبایی ، حقیقت ، خوبی