فرهنگ (هنر ، شعر ، ادبیات و ...) همه برای ترویج زیبایی ، دانایی و خوبی هستند

زیبایی و دانایی هر دو خوب هستند و خوب بودن برای همه ممکن است. خوب و شاد باشید

صفحه اصلی >> Cultural Part - بخش فرهنگي

شراب و شمع و شاهد عین معنی است


شیخ محمود شبستری
شراب و شمع و شاهد عین معنی است که در هر صورتی او را تجلی است
شراب و شمع سکر و نور عرفان ببین شاهد که از کس نیست پنهان
شراب اینجا زجاجه شمع مصباح بود شاهد فروغ نور ارواح
ز شاهد بر دل موسی شرر شد شرابش آتش و شمعش شجر شد
شراب و شمع جام و نور اسری است ولی شاهد همان آیات کبری است
شراب بیخودی در کش زمانی مگر از دست خود یابی امانی
بخور می تا ز خویشت وارهاند وجود قطره با دریا رساند
شرابی خور که جامش روی یار است پیاله چشم مست باده‌خوار است
شرابی را طلب بی‌ساغر و جام شراب باده خوار و ساقی آشام
شرابی خور ز جام وجه باقی «سقاهم ربهم» او راست ساقی
طهور آن می بود کز لوث هستی تو را پاکی دهد در وقت مستی
بخور می وارهان خود را ز سردی که بد مستی به است از نیک مردی
کسی کو افتد از درگاه حق دور حجاب ظلمت او را بهتر از نور
که آدم را ز ظلمت صد مدد شد ز نور ابلیس ملعون ابد شد
اگر آیینه‌ی دل را زدوده است چو خود را بیند اندر وی چه سود است
ز رویش پرتوی چون بر می افتاد بسی شکل حبابی بر وی افتاد
جهان جان در او شکل حباب است حبابش اولیایی را قباب است
شده زو عقل کل حیران و مدهوش فتاده نفس کل را حلقه در گوش
همه عالم چو یک خمخانه‌ی اوست دل هر ذره‌ای پیمانه‌ی اوست
خرد مست و ملایک مست و جان مست هوا مست و زمین مست آسمان مست
فلک سرگشته از وی در تکاپوی هوا در دل به امید یکی بوی
ملایک خورده صاف از کوزه‌ی پاک به جرعه ریخته دردی بر این خاک
عناصر گشته زان یک جرعه سر خوش فتاده گه در آب و گه در آتش
ز بوی جرعه‌ای که افتاد بر خاک برآمد آدمی تا شد بر افلاک
ز عکس او تن پژمرده جان یافت ز تابش جان افسرده روان یافت
جهانی خلق از او سرگشته دائم ز خان و مان خود برگشته دائم
یکی از بوی دُردَش ناقل آمد یکی از نیم جرعه عاقل آمد
یکی از جرعه‌ای گردیده صادق یکی از یک صراحی گشته عاشق
یکی دیگر فرو برده به یک بار می و میخانه و ساقی و میخوار
کشیده جمله و مانده دهن باز زَهی دریا دل رند سرافراز
در آشامیده هستی را به یک بار فراغت یافته ز اقرار و انکار
شده فارغ ز زهد خشک و طامات گرفته دامن پیر خرابات
شیخ محمود شبستری (2013/10/28-00:30)


اندیشه پاک
اگر مرادِ تو، ای دوست، بی‌مرادیِ ماستمرادِ خویش دگرباره من نخواهم خواست
اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویشخلاف رأی تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستانِ کریمتفاوتی نکند، چون نظر به‌عینِ رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مُبَدَّل شدخلل‌پذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هرچه کنی، دل نخواهی آزردنکه هرچه دوست پسندد به‌جای دوست، رواست #
بلا و زحمتِ امروز بر دل درویشاز آن خوش است که امیدِ رحمتِ فرداست *
* عرفا از جمله سعدی همواره اشاره به عدم نومیدی از رحمت الهی دارند برای مثال
مپندار از آن در که هرگز نبست، که نومید گردد برآورده دست
ذات حضرت حق بخشنده است و طبق آیات قرآن او رحمت را بر خود واجب نموده
پروردگارتان رحمت را بر خود واجب کرده است (آیه 54 سوره انعام)
حافظ نیز بارها به این موضوع اشاره دارد از جمله
لطف خدا بیشتر از جرم ماست ، نکته سربسته چه دانی خموش
اشاره و تاکید این بزرگان به عنوان انسان شناس و حکیم بر عدم نومیدی از رحمت الهی برطبق آیات قرآن برای این است که اولین مرحله بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی همین یاس و نومیدی است
همگان باید مراقب حرف و عمل خود باشند تا مردم را در مسیر نومیدی که در خلاف جهت خداست قرار ندهند که این عمل گاه عواقب جبران ناپذیری برای فرد و جامعه دارد

# ابیات مرتبط با این شعر
672670مشاهده متن کاملسعدی شیرازی (2019/09/12-02:00)


زیبایی ، حقیقت ، خوبی
زیبایی ، حقیقت ، خوبی