فرهنگ (هنر ، شعر ، ادبیات و ...) همه برای ترویج زیبایی ، دانایی و خوبی هستند

زیبایی و دانایی هر دو خوب هستند و خوب بودن برای همه ممکن است. خوب و شاد باشید

صفحه اصلی >> Cultural Part - بخش فرهنگي

در ميان عاشقان عاقل مبا


مولانا
در ميان عاشقان عاقل مبا خاصه اندر عشق اين لعلين قبا
دور بادا عاقلان از عاشقان دور بادا بوي گلخن از صبا *
گر درآيد عاقلي گو راه نيست ور درآيد عاشقي صد مرحبا
مجلس ايثار و عقل سخت گير صرفه اندر عاشقي باشد وبا
ننگ آيد عشق را از نور عقل بد بود پيري در ايام صبا **
خانه بازآ عاشقا تو زوترک عمر خود بي عاشقي باشد هبا
جان نگيرد شمس تبريزي به دست دست بر دل نه برون رو قالبا
* در ادامه بحث جدال عقل و عشق در سخن بزرگان برای جلوگیری از سوتفاهم باید مجدد به این نکته تاکید شود که این عزیزان هرجا عقل را نکوهش کردند منظورشان عقل خام و ظاهر بین است و بس، و اینان بر عقل پخته و خرد کامل نه تنها هرگز خرده نگرفته اند بلکه همگان را به آن توصیه کردند
در اصل این عزیزان برای تربیت عقل کودکانه و تبدیل آن به عقل کامل سخن گفته اند و گاه نصیحت نمودند به قول مولانا
پیر، پیرِ عقل باشد ای پسر، نه سپیدی موی اندر ریش و سر
و این عقل به سن و سال هیچ ارتباطی ندارد (هرچند کسی که سن بیشتری دارد پختگی بیشتری از او انتظار می رود) بلکه تنها به آموزش و عمل به آموخته ها ارتباط دارد و چه بسیار افراد مسن که مثلا عاقلانه ولی در حقیقت کودکانه عمل می کنند و همچنین برعکس. باز به قول مولانا
عقل او را آزمودم بارها، کرد پیری آن جوان در کارها
و نه تنها به سن مربوط نیست بلکه به ماه تولد و ژنتیک و جنسیت و ملیت و ...(و کلا هیچ خرافه ای) هیچ ارتباطی ندارد مگر آموزش صحیح در مکتب جاودانگان.
تشخیص اینکه منظور از عقل در سخن این عزیزان کدام است را با استفاده از کل مفهوم آن سخن می توان فهمید و نباید مثل برخی دچار سوتفاهم شد که هر عقلی را مخالف عشق بدانند چراکه اتفاقا همانطور که قبلا گفته شد عقل کامل نه تنها توصیه به عشق می کند بلکه عقل و عشق در مراتب بالا یکی هستند
** اگر گفته شده ننگ آيد عشق را از نور عقل باید به منظور عارف پی برد و سریع حکم دشمنی عشق با هر عقلی را نداد به قول شیخ محمود
زهی نادان که او خورشید تابان، به نور شمع جوید در بیابان
همانطور که مشاهده می کنید نور عقل خام مثل نور شمع است و نور عشق و حقیقت و حق که همه در مراتب بالا به هم می رسند همچون نور خورشید است و طبیعی است که برای خورشید حق و عشق، ننگ است که در این بیابان عالم از نور شمع عقل خام پیروی کند.
وگرنه هرجا سخن از پیر در شعر و سخن عرفا آمده منظورشان خِرد و عقل کامل است و یا کسی که به این مرتبه از عقل رسیده که اصلا برای چاره جویی و رهایی از مشکلات به نصایح او مراجعه می کنند به قول حافظ
مشکل خویش برِ پیرِ مُغان بردم دوش ، کو به تاییدِ نظر حلّ معما می‌کرد
و باز اگر جایی "نصیحت و پند" را نیز گاه قبول نمی کنند مثل ابیات زیر برای این است که عقل خامی قصد پند عقل کاملتری را داشته و یا پند بیهوده ای داده شده مثل پرهیز از دوستی و عشق به عاشق که عاشق بدون عشق الفی بی معنی بیش نیست.
مده ای حکیم پندم که به کار درنبندم، که ز خویشتن گزیرست و ز دوست ناگزیرم (سعدی)
نصیحتگوی رندان را که با حکم قضا جنگ است، دلش بس تنگ می‌بینم مگر ساغر نمی‌گیرد (حافظ)

این توضیحات برای این است که دیده می شود عده ای با مطالعه یک بیت از یکی از عرفای بزرگ بدون درک کامل معنی فورا نتیجه گیری منفی می نمایند و نه تنها خود گمراه می شوند بلکه دیگران نیز گمراه می کنند و اتفاقا بسیاری از مشکلات جامعه ما و حتی جامعه جهانی همین گمراهی از حق و حقیقت سخن بزرگان نه تنها فرهنگ ما بلکه فرهنگ جهانی است.
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه ، چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند (حافظ)
برای نمونه در فرهنگ غرب وقتی شکسپیر در نمایشنامه شاهلیر نشان می دهد که چگونه جهل عقل خام باعث می شود که هم پدر به فرزندش خیانت کند و هم فرزندان به پدر در حالیکه اگر پدر خردمندتر بود و یا فرزندان با معرفت هرگز چنین نمی شد و یا در نمایشنامه هملت نشان می دهد که عموی هملت، برادر خود را که شاه است در خواب با ریختن زهر در گوشش مسموم می کند و می کُشد. این برای آن است که به ما آموزش دهد مراقب باشید که اولا به خواب غفلت فرو نروید و ثانیا هر سخن لغوی را گوش ندهید زیرا انسان از راه گوش با سخن باطل مسموم می شود و به هلاکت می افتد همانطور که امروز برخی تندروهای مذهبی از هر دینی که چشم و گوش بسته بدون تفکر فقط به ظاهر دستورات الهی می پردازند و بر خلاف دستور خدا عمل می کنند که در آیه 73 سوره فرقان می فرماید مومنین کر و کور روى آن (آیات قرآن) نمى‌افتند یعنی مومنین باید به خوب و بد عمل خود فکر کنند که آیا این عمل در شان آدم و انسان هست یا نه. و نباید فریب هر سخنی که از قول خدا گفته می شود را خورد. چراکه این نیز آیه قرآن است که شیطان عمل بد انسان را در نظرش زیبا جلوه می دهد و اینگونه به تدریج در جهل غرق خواهد شد
مثلا عده ای با بمب هم خودکشی می کنند و هم عده ای بی گناه را از بین می برند و به گمان باطل خود از روی نادانی فکر می کنند که بهشت هم خواهند رفت. و حتی موسیقی ناهنجار و شعر و ترانه و کتاب خالی از معنی هم برای انسان مضر است و البته برعکس نیز صادق است و انسان می تواند از راه گوش و شنیدن شعر و موسیقی و ترانه خوب و سخن بزرگان به آگاهی و زندگی برسد به قول مولانا آدمي فربه شود از راه گوش یعنی انسان از راه شنیدن و آموختن رشد می کند و حتی مطالعه کتاب هم با اینکه با چشم است ولی انسان با مطالعه، بیان و سخنی که گاه قرنها قبل در جایی نوشته شده و در اصل گفته شده را در گوش جان خود می خواند و می آموزد.
بیان تراژدیها در فرهنگ برای این نیست که تنها اشک انسان را در بیاورند بلکه برای این است که در زندگی ما اتفاقاتی نظیر آنچه در داستانها است رخ می دهد و اگر ما خدای نکرده به خود یا دیگران بد کنیم شاید در میان داستان بهره ای هم بدست آوریم ولی مثل تمام تراژدی ها متاسفانه عاقبت تراژیکی نصیب ما یا به قول برخی قسمت ما می شود
اما باید بدانیم خداوند هرگز برای کسی سرنوشت بدی نخواسته بلکه این خود ما هستیم که با تصمیمات درست و غلط در سرنوشت خود و دیگران تاثیر می گذاریم و قسمتها را رقم می زنیم و خداوند تا پایان داستان زندگی به هر انسانی فرصت داده تا بهترین سرنوشت ممکن را قسمت خود و دیگران کند در واقع خداوند قسمت همه را اینگونه نوشته اگر خوب باشید آخر داستان خوشبختانه خوب می شود و اگر بد باشید متاسفانه بد می گردد و رند و زرنگ اوست که تجربیات خوب و بد دیگران درس بگیرد و خود شکستها را تجربه نکند
اگر مردی به بزرگی شکسپیر برای بیان تراژدی ها از خیانت در روابط خانوادگی حتی خونی مثل پدر و فرزند و برادر و ... استفاده کرده برای این نیست که ما را بد بین کند بلکه برای جلب توجه ما به قدرت مخرب جهل و حسد و حرص و طمع و ... کلا ترفندهای عقل خام است که می خواهد ما را به حقیقت هشیار کند تا مبادا خدای نکرده اشتباه کنیم و دچار تراژدی شویم
مولانا (2017/09/20-03:00)


اندیشه پاک
اگر مرادِ تو، ای دوست، بی‌مرادیِ ماستمرادِ خویش دگرباره من نخواهم خواست
اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویشخلاف رأی تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستانِ کریمتفاوتی نکند، چون نظر به‌عینِ رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مُبَدَّل شدخلل‌پذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هرچه کنی، دل نخواهی آزردنکه هرچه دوست پسندد به‌جای دوست، رواست #
بلا و زحمتِ امروز بر دل درویشاز آن خوش است که امیدِ رحمتِ فرداست *
* عرفا از جمله سعدی همواره اشاره به عدم نومیدی از رحمت الهی دارند برای مثال
مپندار از آن در که هرگز نبست، که نومید گردد برآورده دست
ذات حضرت حق بخشنده است و طبق آیات قرآن او رحمت را بر خود واجب نموده
پروردگارتان رحمت را بر خود واجب کرده است (آیه 54 سوره انعام)
حافظ نیز بارها به این موضوع اشاره دارد از جمله
لطف خدا بیشتر از جرم ماست ، نکته سربسته چه دانی خموش
اشاره و تاکید این بزرگان به عنوان انسان شناس و حکیم بر عدم نومیدی از رحمت الهی برطبق آیات قرآن برای این است که اولین مرحله بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی همین یاس و نومیدی است
همگان باید مراقب حرف و عمل خود باشند تا مردم را در مسیر نومیدی که در خلاف جهت خداست قرار ندهند که این عمل گاه عواقب جبران ناپذیری برای فرد و جامعه دارد

# ابیات مرتبط با این شعر
672670مشاهده متن کاملسعدی شیرازی (2019/09/12-02:00)


زیبایی ، حقیقت ، خوبی
زیبایی ، حقیقت ، خوبی