فرهنگ (هنر ، شعر ، ادبیات و ...) همه برای ترویج زیبایی ، دانایی و خوبی هستند

زیبایی و دانایی هر دو خوب هستند و خوب بودن برای همه ممکن است. خوب و شاد باشید

صفحه اصلی >> Cultural Part - بخش فرهنگي

بس بگردید و بگردد روزگار


سعدی شیرازی
بس بگردید و بگردد روزگار دل به دنیا درنبندد هوشیار
ای که دستت می‌رسد کاری بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
اینکه در شهنامه‌هاآورده‌اند رستم و رویینه‌تن اسفندیار
تا بدانند این خداوندان ملک کز بسی خلقست دنیا یادگار
اینهمه رفتند و مای شوخ چشم هیچ نگرفتیم از ایشان اعتبار
ای که وقتی نطفه بودی بی‌خبر وقت دیگر طفل بودی شیرخوار
مدتی بالا گرفتی تا بلوغ سرو بالایی شدی سیمین عذار
همچنین تا مرد نام‌آور شدی فارس میدان و صید و کارزار
آنچه دیدی بر قرار خود نماند وینچه بینی هم نماند بر قرار
دیر و زود این شکل و شخص نازنین خاک خواهد بودن و خاکش غبار
گل بخواهد چید بی‌شک باغبان ور نچیند خود فرو ریزد ز بار
اینهمه هیچست چون می‌بگذرد تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دار
نام نیکو گر بماند ز آدمی به کزو ماند سرای زرنگار
سال دیگر را که می‌داند حساب؟ یا کجا رفت آنکه با ما بود پار؟
خفتگان بیچاره در خاک لحد خفته اندر کله‌ی سر سوسمار
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست ای برادر سیرت زیبا بیار
هیچ دانی تا خرد به یا روان من بگویم گر بداری استوار
آدمی را عقل باید در بدن ورنه جان در کالبد دارد حمار
پیش از آن کز دست بیرونت برد گردش گیتی زمام اختیار
گنج خواهی، در طلب رنجی ببر خرمنی می‌بایدت، تخمی بکار
چون خداوندت بزرگی داد و حکم خرده از خردان مسکین درگذار
چون زبردستیت بخشید آسمان زیردستان را همیشه نیک دار
عذرخواهان را خطاکاری ببخش زینهاری را به جان ده زینهار
شکر نعمت را نکویی کن که حق دوست دارد بندگان حقگزار
لطف او لطفیست بیرون از عدد فضل او فضلیست بیرون از شمار
گر به هر مویی زبانی باشدت شکر یک نعمت نگویی از هزار
نام نیک رفتگان ضایع مکن تا بماند نام نیکت پایدار
ملک بانان را نشاید روز و شب گاهی اندر خمر و گاهی در خمار
کام درویشان و مسکینان بده تا همه کارت برآرد کردگار
با غریبان لطف بی‌اندازه کن تا رود نامت به نیک در دیار
زور بازو داری و شمشیر تیز گر جهان لشکر بگیرد غم مدار
از درون خستگان اندیشه کن وز دعای مردم پرهیزگار
منجنیق آه مظلومان به صبح سخت گیرد ظالمان را در حصار
با بدان بد باش و با نیکان نکو جای گل گل باش و جای خار خار
دیو با مردم نیامیزد مترس بل بترس از مردمان دیوسار
هر که دد یا مردم بد پرورد دیر زود از جان برآرندش دمار
با بدان چندانکه نیکویی کنی قتل مار افسا نباشد جز به مار
ای که داری چشم عقل و گوش هوش پند من در گوش کن چون گوشوار
نشکند عهد من الا سنگدل نشنود قول من الا بختیار
سعدیا چندانکه می‌دانی بگوی حق نباید گفتن الا آشکار
هر کرا خوف و طمع در کار نیست از ختا باکش نباشد وز تتار
دولت نوئین اعظم شهریار باد تا باشد بقای روزگار
خسرو عادل امیر نامور انکیانو سرور عالی تبار
دیگران حلوا به طرغو آورند من جواهر می‌کنم بر وی نثار
پادشاهان را ثنا گویند و مدح من دعایی می‌کنم درویش‌وار
یارب الهامش به نیکویی بده وز بقای عمر برخوردار دار
جاودان از دور گیتی کام دل در کنارت باد و دشمن بر کنار
سعدی شیرازی (2013/05/01-19:30)


اندیشه پاک
اگر مرادِ تو، ای دوست، بی‌مرادیِ ماستمرادِ خویش دگرباره من نخواهم خواست
اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویشخلاف رأی تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستانِ کریمتفاوتی نکند، چون نظر به‌عینِ رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مُبَدَّل شدخلل‌پذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هرچه کنی، دل نخواهی آزردنکه هرچه دوست پسندد به‌جای دوست، رواست #
بلا و زحمتِ امروز بر دل درویشاز آن خوش است که امیدِ رحمتِ فرداست *
* عرفا از جمله سعدی همواره اشاره به عدم نومیدی از رحمت الهی دارند برای مثال
مپندار از آن در که هرگز نبست، که نومید گردد برآورده دست
ذات حضرت حق بخشنده است و طبق آیات قرآن او رحمت را بر خود واجب نموده
پروردگارتان رحمت را بر خود واجب کرده است (آیه 54 سوره انعام)
حافظ نیز بارها به این موضوع اشاره دارد از جمله
لطف خدا بیشتر از جرم ماست ، نکته سربسته چه دانی خموش
اشاره و تاکید این بزرگان به عنوان انسان شناس و حکیم بر عدم نومیدی از رحمت الهی برطبق آیات قرآن برای این است که اولین مرحله بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی همین یاس و نومیدی است
همگان باید مراقب حرف و عمل خود باشند تا مردم را در مسیر نومیدی که در خلاف جهت خداست قرار ندهند که این عمل گاه عواقب جبران ناپذیری برای فرد و جامعه دارد

# ابیات مرتبط با این شعر
672670مشاهده متن کاملسعدی شیرازی (2019/09/12-02:00)


زیبایی ، حقیقت ، خوبی
زیبایی ، حقیقت ، خوبی