فرهنگ (هنر ، شعر ، ادبیات و ...) همه برای ترویج زیبایی ، دانایی و خوبی هستند

زیبایی و دانایی هر دو خوب هستند و خوب بودن برای همه ممکن است. خوب و شاد باشید

صفحه اصلی >> Cultural Part - بخش فرهنگي >> قرآن ترجمه فولادوند

قرآن ترجمه فولادوند

سوره 80

سوره مبارکه عبس

صفحه 585
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
عَبَسَ وَتَوَلَّىٰ (1)
عبوس و ترشرو گشت. (1)
أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَىٰ (2)
چون آن مرد نابينا حضورش آمد. (2)
وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّىٰ (3)
و تو چه مي‌داني ممکن است او مردي پارسا و پاکيزه صفات باشد. (3)
أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرَىٰ (4)
يا (به تعليم رسول) به ياد خدا آيد و ذکر حق او را سودمند افتد. (مراد عبد اللّه مکتوم است که چون حضور رسول براي تعليم قرآن آمد جمعي از اکابر کفار قريش نزد حضرت بودند، حضرت از حرص بر ايمان و هدايت آنها به او توجه کامل نکرد و به صحبت مشغول بود و مرد متشخصي از امويان بر آن نابينا ترشرويي و اظهار انزجار نمود. بر نکوهش او و حرمت عبد اللّه اين آيات نازل شد). (4)
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَىٰ (5)
اما آن که دارا (و مغرور دنيا) است. (5)
فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّىٰ (6)
تو به او توجه کني (و حريص بر ايمان او باشي). (6)
وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّىٰ (7)
در صورتي که اگر او به پارسايي نپردازد بر تو تکليفي نيست. (7)
وَأَمَّا مَنْ جَاءَكَ يَسْعَىٰ (8)
اما آن کس که (چون عبد اللّه مکتوم به شوق دل براي ذکر خدا) به سوي تو مي‌شتابد. (8)
وَهُوَ يَخْشَىٰ (9)
و او مرد خدا ترس و با تقوايي است. (9)
فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّىٰ (10)
تو از توجه به او خود داري مي‌کني! (10)
كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ (11)
اين روا نيست، که آيات حق براي پند و تذکر (همه خلق) است. (11)
فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ (12)
تا هر که بخواهد پند گيرد. (12)
فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ (13)
آيات الهي در صحيفه‌هايي مکرّم (يعني لوح محفوظ يا کتب آسماني يا قلوب پاکان) نگاشته است. (13)
مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ (14)
که آن صحيفه‌ها بسي بلند مرتبه و پاک و منزه (از خطا) است. (14)
بِأَيْدِي سَفَرَةٍ (15)
(سپرده) به دست سفيران حق (و فرشتگان وحي) است. (15)
كِرَامٍ بَرَرَةٍ (16)
که ملائکه مقرب عالي رتبه با حسن و کرامتند. (16)
قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ (17)
اي کشته باد انسان (بي ايمان) که تا اين حد کفر و عناد مي‌ورزد! (17)
مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ (18)
(نمي‌نگرد که) خدا و را از چه چيز خلق کرده است؟ (18)
مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ (19)
از آب نطفه (بي قدري بدين صورت زيبا) خلقتش فرمود (19)
ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ (20)
سپس راه (خروج از نقص به کمال) را بر او سهل و آسان گردانيد. (20)
ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ (21)
آن گاه (به وقت معين) او را بميراند و به خاک قبر سپرد. (21)
ثُمَّ إِذَا شَاءَ أَنْشَرَهُ (22)
و سپس هر وقت خواهد باز او را از قبر بر انگيزد. (22)
كَلَّا لَمَّا يَقْضِ مَا أَمَرَهُ (23)
چنين نيست (که منکران معاد مي‌پندارند) بشر کافر هنوز آنچه خدا امر کرده به جا نياورده (تا سعادت ابد يابد). (23)
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَىٰ طَعَامِهِ (24)
آدمي بايد به قوت و غذاي خود به چشم خود بنگرد. (24)
أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا (25)
که ما آب باران فرو ريختيم. (25)
ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا (26)
آن گاه خاک زمين بشکافتيم. (26)
فَأَنْبَتْنَا فِيهَا حَبًّا (27)
و حبوبات برويانيديم. (27)
وَعِنَبًا وَقَضْبًا (28)
و باغ انگور و نباتاتي که هر چه بدروند باز برويد. (28)
وَزَيْتُونًا وَنَخْلًا (29)
و درخت زيتون و نخل خرما. (29)
وَحَدَائِقَ غُلْبًا (30)
و باغهاي پر از درختان کهن. (30)
وَفَاكِهَةً وَأَبًّا (31)
و انواع ميوه‌ها و علفها و مرتعها. (31)
مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ (32)
تا شما آدميان و حيوانات شما هم از آن بهره‌مند شويد. (32)
فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ (33)
(به ياد آريد) آن گاه که نداي مهيب قيامت (به گوش همه خلق) برسد. (33)
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ (34)
آن روز که (از وحشت و هولناکي) هر کس از برادرش مي‌گريزد. (34)
وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ (35)
و بلکه از مادر و پدرش. (35)
وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ (36)
و از زن و فرزندانش هم مي‌گريزد. (36)
لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ (37)
در آن روز هر کس چنان گرفتار شأن و کار خود است که به هيچ کس نتواند پرداخت. (37)
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ (38)
آن روز طايفه‌اي (که اهل ايمانند) رخسارشان فروزان است. (38)
ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ (39)
خندان و شادمانند. (39)
وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ (40)
و رخسار گروهي گرد آلود غم و اندوه است. (40)
تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ (41)
و به رويشان خاک سياه ذلّت و خجلت نشسته. (41)
أُولَٰئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ (42)
آنها همان کافران و بدکاران عالمند. (42)
صفحه آخرصفحه بعدصفحه 585صفحه قبلصفحه اول
(کلمات داخل پرانتز توسط مترجم اضافه شده)


انتخاب ترجمهانتخاب سورهبرو به صفحه 

اندیشه پاک
اگر مرادِ تو، ای دوست، بی‌مرادیِ ماستمرادِ خویش دگرباره من نخواهم خواست
اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویشخلاف رأی تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستانِ کریمتفاوتی نکند، چون نظر به‌عینِ رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مُبَدَّل شدخلل‌پذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هرچه کنی، دل نخواهی آزردنکه هرچه دوست پسندد به‌جای دوست، رواست #
بلا و زحمتِ امروز بر دل درویشاز آن خوش است که امیدِ رحمتِ فرداست *
* عرفا از جمله سعدی همواره اشاره به عدم نومیدی از رحمت الهی دارند برای مثال
مپندار از آن در که هرگز نبست، که نومید گردد برآورده دست
ذات حضرت حق بخشنده است و طبق آیات قرآن او رحمت را بر خود واجب نموده
پروردگارتان رحمت را بر خود واجب کرده است (آیه 54 سوره انعام)
حافظ نیز بارها به این موضوع اشاره دارد از جمله
لطف خدا بیشتر از جرم ماست ، نکته سربسته چه دانی خموش
اشاره و تاکید این بزرگان به عنوان انسان شناس و حکیم بر عدم نومیدی از رحمت الهی برطبق آیات قرآن برای این است که اولین مرحله بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی همین یاس و نومیدی است
همگان باید مراقب حرف و عمل خود باشند تا مردم را در مسیر نومیدی که در خلاف جهت خداست قرار ندهند که این عمل گاه عواقب جبران ناپذیری برای فرد و جامعه دارد

# ابیات مرتبط با این شعر
672670مشاهده متن کاملسعدی شیرازی (2019/09/12-02:00)




زیبایی ، حقیقت ، خوبی
زیبایی ، حقیقت ، خوبی